دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

موج انفجار محبت در فضای مجازستان به یاد 175 شیر دل غواص !

انتشار خبر کشف پیکر مطهر 175 شهید غواص دفاع مقدس با دستان بسته در جریان عملیات کربلای 4 در منطقه ابوفلوس، بازتاب‌ گسترده‌ای در رسانه‌های مختلف داشته است.
کد خبر : 19499

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، در ادامه و در نگاهی گذرا برخی از این واکنش‌ها را می‌خوانید:


حسین دهباشی، مستند ساز در صفحه گوگل پلاس خود با انتشار کلیپ زیر نوشت: این کلیپ آخرین | ساختهٔ دست‌اندرکاران مجموعه مستند «آخرین روزهای زمستان» است | که به یاد شهدای وطن ساخته | و تقدیم به ۱۷۵ شهید جاویدان شده است | که بعد از ۲۹ سال در آغوش وطن آرام خواهند گرفت.
پ.ن: در برابرِ موجِ انفجار محبّت و صمیمیّت و همدلی ملّی | که این چند روزه سراسرِ مجازستان را فرا گرفت | رونمایی از این نماهنگ چه به موقع بود | و چه دلنشین | و چه سزاوار | توشهٔ آخرت حضرتِ محمدحسین‌مهدویان (کارگردان) باشد و حبیب‌خزائی‌فر (آهنگساز) و علیرضا قربانی (خواننده) | و... صدالبته عارفِ نازنینِ قزوینی | که هنوز از پسِ سال‌ها تک‌تکِ ابیات‌اش می‌سوزاند | و چنین چشمهٔ خشک‌شُدهٔ مردم چشمان را می‌خروشاند | مرحبا






کاربری به نام فرشاد نوشت:‌ چند روز قبل پیکر مطهر ۱۷۵ فرزند شریف این خاک کشف و به کشور منتقل شد که همراه شد با یک موج عظیم همراهی، مخصوصاّ از طرف بخشی از بدنه اجتماعی که به سبب سوءاستفاده‌های ابزاری گسترده بخشی از بدنه قدرت، قاعدتاً باید نسبت به جنگ و جبهه‌ و شهادت بدبین باشند. علی‌ القاعده وجود چنین پتانسیلی باید باعث خوشحالی‌ باشد، قدرتمندان باید خوشحال باشند که علیرغم بسیاری از بی‌ مسئولیت‌ها و بی‌ تدبیری ها، و البته تبلیغات ضدّ انقلاب، باز هم "شهادت" و "شهید" در باور عمومی‌ ارزشمند و مقدس است. منتها باز هم تحرکاتی در حال ظهور است که در حال پس زدن این دستاورد است، جنسی‌ از احساس تملکِ تهاجمی، اینکه این مال من است و "به تو چه مربوط"؟ یک نوع نگاه مشکوک و ظنین که در قالب عباراتی از قبیل "نمیخواد برای شهدا دل بسوزونید". فارغ از اینکه این حق "از طرف شهدا تکلیف کردن" دوستان از کجا بدست آورده اند، این مدیریت وحشتناک و این نگاه ویرانگر به این سرمایه اجتماعی واقع تأسف آور است، این خودزنی و فرصت نشناسی دوستان واقع غم‌انگیز است. یعنی‌ بجای اینکه فرضا سعی‌ شود از همین فضا استفاده شود و یک سری مفاهیم را بخواهند نهادینه کنند، با چشمان قرمز از حدقه درآمده ناشی‌ از یک احساس مالکیت جعلی، به طرف بنگرند و بخواهند فرضا از دایرهٔ بیرونش کنند، این غیر مسئولانه است.


شعری از نفیسه سادات موسوی نیز در شبکه‌های محتلف اجتماعی دست به دست شده و کاربران آن را به اشتراک گذاشته‌اند:
نصفِ تاریخ عاشقی، "آب" است
قصه هایی عمیق و پراحساس
قصه هایی پر از فداکاری
قصه هایی عجیییب ،اما خاص:
قصه ی آبِ چشمه ی زمزم
زیرِ پاکوبه های اسماعیل
قصه ی نیل و حضرت موسی
قصه ی آن گذشتنِ حسّاس
قصه ی حفظِ حضرت یونس
توی بطن نهنگ، در دریا
یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر
بر سرِ مردمِ نمک نشناس
قصه ی ظهر روز عاشورا
بستنِ آب روی وارثِ آن
کربلا بود و یک حرم، تشنه
کربلا بود و حضرتِ عباس
.
.
.
بین افسانه های آب و جنون
قصه ی تازه ای اضافه شده
قصه ی بیست و هفت ساله ای از
صدوهفتادو پنج تا غواص...
روزنامه قانون هم امروز به احترام این شهدا ضمیمه طنزش را منتشر کرده و طرح زیر را منتشر کرده است:



سهیل جان نثاری در گوگل پلاس نوشت: ماجرای غواص‌ها، باز باعث شده که عده‌ای به «عراق» و «عراقی‌ها» فحش بدن و گلایه کنن که چرا دولت ایران رابطه‌ی خوبی با دولت فعلی عراق داره، و اصلاً «گور بابای عرب‌ها» و «من تا آخر عمر از عربا متنفرم».
تصور کنید حکیم‌ها، صدرها و کسایی مثل نوری مالکی که توی دوران جنگ اصلاً تو ایران زندگی می‌کردن، و احزاب کردستان عراق که تو جنگ با ایران همکاری کردن، یا کسی مثل هادی عامری وزیر حمل و نقل و رهبر گروه بدر که اصلاً سرباز سپاه ایران بود تو جنگ ایران و عراق(لازمه ذکر کنم که بیشتر قدرت تو عراق دست عرب‌های شیعه و کردهاست؟) الان فحش بشنون بابت جنایات ارتش صدام علیه سربازان ایرانی.


سید عباس عماد حقی، طراح کاری که در ادامه می‌بینید در شرح آن نوشته است: وقتی داشتم این طرح رو میزدم اول دستاش رو بستم.ترسیدم . حتی بستن دست یک نفر توی نرم افزار وحشتناکه چه برسه به واقعیت!



روح‌الله شهسوار دیگر کاربری است که به این ماجرا از زاویه‌ دیگری نگاه کرده و نوشته است:
از دیروز تا حالا که خبر جانسوز پیدا شدن پیگر ۱۷۵ رزمنده‌ی غواص، آنهم با دست‌های بسته و احتمالا زنده‌به‌گور، بازتاب زیادی در بین کاربران شبکه‌های اینترنتی داشته : نویسنده‌ها مطلب نوشتند، گرافیستها طرح زدند، شاعران شعر سراییدند و کهنه-رزمنده‌ها خاطره گفتند.


از دیروز تا حالا اینقدر مطلب جانسوز در این باره خوانده‌ام که به نظرم به راحتی می‌شود با گردآوری آنها یک کتاب درجه یک درباره‌ی جنبه‌های مختلف عملیات کربلای چهار درآورد.


و این نشان می‌دهد که به‌رغم همه‌ی انتقادهایی که به اینترنت می‌شود، می‌توان گفت که این پدیده بسیاری از انحصارها را شکسته است و محدودیت‌ها را پشت سر گذاشته است. ازجمله این انحصارها و محدودیت‌ها، انحصارِ روایتِ جبهه و جنگ است که تا به امروز در انحصار نهادهایی با گرایش‌های سیاسی خاص بوده است. اما در طی کمتر از ۲۴ ساعت، موجی از محتواهای گوناگون درباره‌ی واقعیت‌های ناگفته‌ی این ماجرا منتشر شده که خواندن آنها حیرت‌انگیز است. همچنین برخی از اثرهای ادبی مربوط به جنگ این فرصت را پیدا کردند تا به این بهانه دست‌به‌دست شوند. اثرهایی که هرچند نگاهی همدلانه و طرفدارانه به جبهه و رزمنده‌گان دارند، اما گرفتارِ تیغ سانسور شده‌اند، تنها به این دلیل که با روایت مورد نظرِ آن گروه خاص در قدرت همخوانی ندارد. آنها می‌خواهند روایت جنگ و ارزش دفاع هشت ساله را در انحصار خود نگه دارند و به دیگرانی که حتی سهم بیشتری در آن حماسه‌ها داشتند اجازه‌ی ارایه‌ی روایت خود را نمی‌دهند.


مردی از جنس یخ نام مستعار کاربری است که با اشتراک گذاری تصویر زیر نوشته است:


إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ
هر چه فکر می‌‌کنم بهشت در مقابل جان برخی‌ کافی‌ نیست. این که چه کافی‌ است نمی دانم، اما می‌‌دانم فضل خداوند از این فداکاری‌ها بزرگتر است و لذا خداوند می‌‌توانند پاداش متناسب و بلکه بیشتر از هر عمل انسان‌ها عطا کنند ولو به عقل من نوعی نرسد.




پ.ن.: در حاشیه کشف پیکر ۱۷۵ نفر از شهدای نوجوان غواص. می‌ فهمی‌ هنوز ۲۰ سالت نشده باشد و زنده بگور شوی یعنی چه؟


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته