دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در نشست‌«اقتصاد هنر معاصر» مطرح شد

جهت‎دهی گالری‌داران به هنر خطرناک است

در نشست‌ «اقتصاد هنر معاصر» تنی چند از اساتید و پژوهشگران هنر و نقاشی، به بحث و تبادل نظر درباره اقتصاد هنر و جایگاه گالری ها پرداختند.
کد خبر : 232108

به گزارش گروه فرهنگی آنا به نقل از روابط عمومی این نشست، در ابتدای این نشست که از سوی گروه هنر انجمن اندیشه و قلم و خانه هنرمندان ایران برگزار شد، سهراب هادی، نقاش و پژوهشگر اظهار کرد: نقاش می‌خواهد انسان خودش را به نمایش بگذارد و فهمش از هستی و جستجوهایش را برای واقعیات بیرون و دریافت از حقیقت درونی و انسانیت وجودش را با مخاطب در میان بگذارد. اما هیچ گالری داری چنین نگاهی را به حقیقت کار هنرمند نخواهد کرد.


هنرمند و گالری دار از یکدیگر ادراک ندارند


هادی با اشاره به نقش گالری ها و گالری دارها به طرح این سوال پرداخت که: آیا چسبیدن یک اثر هنری به دیوار گالری غایت هدف یک هنرمند است؟ چرا گالری داری صرفا تبدیل به شغل شد؟ من فکر می کنم هنرمند و گالری دار از یکدیگر ادراک ندارند.


او با بیان این که جعل در هنر جعل بزرگی است، ادامه داد: جعل یک اثر هنری در گالری اتفاقی است که در فرهنگ می افتد و تاثیر خیلی بدتری نسبت به جعل ها در حوزه های دیگر دارد.


در قیمت گذاری آثار هنری، دچار ابهام و مشکل هستیم


در ادامه این نشست، مژده طباطبایی، کارشناس و گالری دار گفت: قبل از هر چیزی باید یک گالری را صرف نظر از اینکه چه کالایی را ارائه می کند، به عنوان یک بنگاه اقتصادی تعریف کنیم؛ بنگاه اقتصادی ای که یک سری مخاطب دارد و یک سری محصول را تحت عنوان کالای هنری به مخاطبین خودش ارائه می دهد و معرفی می کند و می فروشد. با این تفاوت که محصول ما که همان هنر یا کالای هنری است، بیشترین ابهام را در نوع کالا و ارزش کالایی که ارائه می شود دارد.


وی افزود: الان تعداد زیادی هنرمند داریم که شامل فارغ التحصیلان دانشگاهی و هنرمندان پیشکسوت و حتی هنرمندان درگذشته می شوند و با توجه به قانون عرضه و تقاضای آثار هنری، ما با تعداد زیادی هنرمند و تعداد زیادی آثار هنری و تعداد مخاطب ناشناخته ای مواجهیم که اطلاعات محدودی نسبت به آثار هنری دارند. تازه باید بحث ذوق و سلیقه را هم اضافه کرد که خودش در انتخاب آثار دخیل است. پس عرضه آثار زیاد است، اما تقاضا بر اساس شرایط اقتصادی خانواده ها و شرایط فرهنگی، اطلاع رسانی و مسائل متعدد چندان زیاد نیست و بسیاری آثار مخاطب خاص خودشان را ندارند. اینجاست که گالری ها و تمام نهادها و دولت و ... باید جریان خاصی راه بیاندازند تا بنگاه های هنری بتوانند به عرضه آثار هنری در سطوح مختلف بپردازند.


طباطبایی بحث قیمت گذاری را مهم ترین عنصر در بنگاه اقتصادی در کنار کیفیت و شرایط کالا دانست و گفت: درباره آثار هنری، ما دارای ابهام و مشکل هستیم که این آثار چگونه باید قیمت گذاری شود؟ فاکتورهایی که می توان در نظر گرفت، صرف نظر از تکنیک و ابعاد و مدیوم آثار و محتوای اثر هنری، می تواند به سابقه هنرمند بر گردد. همچنین سن و جنسیت هنرمند، تعداد فروش در طول سال، جغرافیایی که در آن کار می‌کند و میزان توزیع اثر هنری در طول سال. اینها همه فاکتورهایی است که در قیمتگذاری دخیل است.



وقتی هنرمند نیازمند است، چه انتظاری دارید؟!


علی فرامرزی، نقاش و پژوهشگر نیز در این نشست گفت: گالری داری جنبه های مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است و ارائه یک اثر هنری وابستگی فراوانی به عوامل بیرون از خودش دارد. گاهی باید با نگاهی عینی به قضیه نگریست که ممکن است در صحبت های آکادمیک و علمی زیاد نتوان به آن پرداخت.


وی افزود: البته اگر جامعه به لحاظ فرهنگی در یک چرخه خوب شفاف، روشن و قابل قبول رو به تعالی حرکت کند، از بنگاه هایی که وظیفه فرهنگی و اجتماعی دارند، یک تعریف و یک انتظار می رود، اما اگر آن جامعه به آن سمت حرکت نکند و دچار مشکل باشد، از آن یک توقع دیگر می شود داشت. چون در جامعه ای که مشکل اقتصادی وجود دارد، معیشت مسئله اصلی همه و یا اکثریت جامعه است. پس باید به این فاکتور مهم نگاه کنیم و بگوییم که در این نوع شرایط اقتصادی، اصحاب هنر و رسانه چگونه زندگی به سر می رسانند و گر شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه هم دچار مشکل باشد و جا به جایی ارزش ها در آن اتفاق افتاده باشد و خیلی از ارزش ها در آن معکوس شده باشد، آن وقت فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و نحوه انجامش خیلی فرق می کند. زیرا وقتی جامعه نیازمند است خصوصا طبقه متوسط جامعه که اتفاقا طبقه فرهنگی جامعه شامل اهل رسانه و هنرمند می شود، نیازمند است، شکل قضیه فرق می کند و یک عینی نگری دیگری می خواهد.


به گفته فرامرزی، وقتی جامعه ضعیف است و اقتصاد طبقه متوسط و فرهنگی و رسانه جامعه مشکل دارد، چه توقعی می رود تا در همه زمینه ها پیشرفت کنیم؟ وقتی هنرمند نیازمند است و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است و دست یابی به لایه های بالای جامعه سخت و امکان ناپذیر است، انتظار از هنرمندان به سمت دیگری می رود و کار فرهنگی دشوارتر می شود.


این پژوهشگر ادامه داد:جامعه ای که دورنمای احساس امنیت و تداومش برای یک آینده ده ساله قابل پیش بینی باشد، یک جور برنامه ریزی و نگرش در آن جریان دارد و جامعه ای که برای 50 سال آینده اش برنامه ریزی دارد و طبق آن برنامه جلو می رود نیز یک نگاه دارد. جامعه باید حس ماندگاری داشته باشد تا بنایی که معمار می خواهد بسازد مطمئن باشد و حد اقل برای سه نسلش بسازد. بعد از انقلاب تا به امروز یک بنای ماندگار نداریم، برای آنکه حس ماندگاری در جامعه پایین است و هنرمند و سرمایه گذار و اقتصاد دان و استاد دانشگاه هم این گونه نگاه می کند.



به خاطر جعل اثر که نباید گالری را جمع کرد!


در بخش دیگری از نشست، محمدرضا مریدی، پژوهشگر جامعه شناسی هنر با بیان این که باید به سوال ها دقیق تر پرداخت، گفت: بیاییم مسئله ها را تغییر بدهیم. اگر از سوال های بدیهی و منفی بپرسیم احتمالا در انتها به نقش مافیا می رسیم. پس نوع پرسش باید تغییر کند. به جای این که بپرسیم چرا کار فروش نمی رود، بیاییم از این مسئله بپرسیم که چرا برخی کارها می فروشند. مسئله باید طوری طرح شود که بشود آن را حل کرد و در این زمینه بهتر است سراغ فارغ التحصیلانی برویم که نمی توانند کار بفروشند و یا سراغ کسانی که می توانند کار بخرند، اما نمی خرند و تعدادشان هم کم نیست.


وی پیشنهاد کرد سراغ دانشجویان رشته اقتصاد هنر و حل این مسئله برویم که چگونه هنرمندان می توانند کار بفروشند.


مریدی با اشاره به بحث جعل گفت: در کدام بازار جعل نیست؟ در همه بازار ها حتی بازار طلا و سکه و ارز و ... جعل وجود دارد. اما این دلیل نمی شود که هنرمند و هنر و گالری را ترک و جمع کنیم.


وی با بیان این که باید مسئله را معطوف به هنرمندان نو ظهور کرد، اظهار داشت: هنرمند نوظهور به معنای هنرمندان جوان و فارغ التحصیلان و آماتورهای هنر نیست، بلکه همین ها هستند که در آستانه فعالیت و ورود به گالری ها هستند. و مسئله این است که چگونه هنرمندان نو ظهور را مطالعه کنیم و بشناسیم و پیدا کنیم و چه نوع روابط و مناسباتی می تواند هنرمندان نو ظهور که در آستانه ورود به بازار هستند و ممکن است پیر یا جوان، فارغ التحصیلان هنر یا غیر از آنها باشند را تعالی ببخشد.


تنها ده درصد هنرمندان آمریکا فارغ التحصیل هنرند!


مریدی اعلام کرد: طبق آماری در آمریکا از 2 میلیون فارغ التحصیل هنر، فقط 10 درصد آنها یعنی 200 هزار نفر در زمینه هنر فعالیت کردند و از یک میلیون و دویست هزار هنرمند فعال، فقط 16 نفر فارغ التحصیل هنر بوده اند. این نشان می دهد معنای هنرمند بزرگ بودن، فارغ التحصیلی هنر نیست و برای اینکه ببینیم این هنرمندان نو ظهور چگونه وارد بازار شوند باید به سراغ گالری ها برویم.


مریدی هم چنین گالری داری و اقتصاد را یک امر محافظه کارانه می داند و اشاره می کند این محافظه کاری ممکن است در تضاد با ریسک برای سرمایه گذاری بر روی هنرمندان نوظهور باشد و باید روشی تبیین شود که گالری ها بتوانند سرمایه گذاری بکنند.


خوشبختانه دیگر فروش اثر هنری در داخل کشور ننگ نیست!


مرتضی گودرزی(دیباج)، نقاش و پژوهشگر هم با آسیب شناسی بازار هنر گفت: سه دهه پیش کسانی که نمایشگاه می گذاشتند و آثارشان را می خواستند بفروشند، ننگ بود که در کشور بفروشند! ولی الان مسئله ما فروش آثار شده. این همان مسئله تغییر فرهنگی است که باید روی آن مطالعه کرد.


وی با انتقاد از بی رغبتی مسئولین رسمی نسبت به حوزه اقتصاد هنر افزود: اگر مسئله ما فقدان فروش درست است و اینکه کسانی هستند که پول دارند و نمی خرند یا بد می خرند، راه حل ایجاد یک هیجان صحیح و رغبت درست در بازار است. اما برخی متاسفانه دنبال این هستند که از دولت و سیستم رسمی کشور مطالبه کنند که بیایند و آثار هنری بخرند! که به نظر من یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که ما 40 سال است جامعه هنری و گالری دارهایمان مرتکب می شوند و می خواهند دولت آثار هنری را بخرد! و فکر می کنم کار صحیحی نیست.


گودرزی با اشاره به اهمیت تاثیر رسانه های رسمی کشور بر ذائقه مخاطبین بیان کرد: راه اندازی یک مرکز مطالعات داینامیک دائمی در حوزه مطالعات فرهنگی لازم است که تحلیل مسائل بازار و اقتصاد و مردم را معطوف به خبر رسانی در حوزه رسانه داشته باشد، تا صرفا گالری دار مجبور نباشد با تلاش و اطلاعات خودش مخاطب هنر را راهنمایی کند، هنوز یک مرکز دینامیک دایمی برای مطالعات فرهنگی و نیازسنجی، مخاطب شناسی و تعیین و شناخت حوزه های عرضه تولیدات فرهنگی- هنری نداریم. سالانه صدها میلیارد، هزینه واردات کالاهای شبه هنری بی ارزش از چین و مالزی و.... می شود درحالیکه هنوز هیچ مرکز مطالعاتی و پژوهشی نداریم که بسترها، موانع و راههای عرضه و تولید و تقاضای کالاها و تولیدات هنرمندان ایرانی را برای عموم مردم از هر قشر در هر سطح، بررسی و برای آن برنامه ریزی کند.


در بازار هنر داده نداریم


وی همچنین بیان کرد: چگونه عزیزانی جانشان را می گذارند و می روند در کیلومتر ها آن طرف تر می جنگند، به این دلیل که یک نهاد مطالعاتی تحقیق کرده و به آن ها اطلاع رسانی کرده که ممکن است چند سال بعد وارد مرز ما بشوند و این عزیزان به پییشواز می روند. یعنی برایشان مهم است و به یک مرکز مطالعاتی در حوزه اطلاعات امنیتی و نظامی اعتماد می کنند. اما همین مسئله در مطالعات فرهنگی و بازار هنری ما باید دائم باشد و متاسفانه نداریم و خنده دار تر این که ما حتی داده نداریم. هنوز هیچ مسئول و وزیری در هیچ دولتی نتوانسته بگوید تعداد هنرمندان چند نفر است، چه تعداد از فارغ التحصیلان هنر در زمینه های مختلف، تئاتر، موسیقی، سینما و ... سر کار هستند؟ و سوال های دیگر که برای این پرسش ها پاسخی نیست. و این وحشتناک است. پس چگونه سیاست گذاری و برنامه ریزی می شود؟


حیات هنر و هنرمند به حضور و عرضه شدن است


در بخش دیگری از این نشست مژده طباطبایی اظهار کرد: من در تعامل با مخاطب و تولیدکننده هنر، سعی کردم از قابلیت و خلاقیت های هنرمندان نوظهور، استفاده کنم. متاسفانه با شرایط اقتصادی اخیر، با نرخ دلار و نوسانات ارزی و.... من گالری دار نمی توانم با فراغت و بی دغدغه و بدون ریسک بالا و خطر پذیری، تولیدات هنرمندان داخل را در بازارها و عرصه های جهانی عرضه کنم. همه حیات هنر و هنرمند به حضور و دیده شدن و مخاطب داشتن و عرضه شدن است. وقتی به خاطر مشکلات اقتصادی و عدم حمایت دستگاههای ذیربط، نشود این امکان را برای دیده شدن هنرمند فراهم کرد، دیگر انگیزه و خلاقیتی نمی ماند... تجربه ای که من در زمینه سرمایه گذاری روی چند هنرمند نوظهور داشتم با وجودی که هیچ توجیه اقتصادی نداشت و حتی زیان ده نیز بود اما لااقل ازاین جهت نتیجه مثبتی داشت که موجب میدان دادن به خلاقیتها و ایده های این هنرمندان شد.


فرهنگ سازی گالری‌ها در درازمدت خطرناک است


سهراب هادی هم در ادامه بیان کرد: چرا باید معنای متعالی هنر، در ذیل معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد، محدود شود؟ چرا وزارت فرهنگ و ارشاد و نه فرهنگ و هنر؟


وی گفت: فرهنگ از دو بخش فر به معنی شکوه و هنگ به معنی اقتدار، شکل گرفته. این تلقی ما در روزگار باستان از هنر بوده اما آیا امروز و با این شکل از محدود دیدن و ضعیف کردن هنر، می توان چنین انگاره متعالی و والایی از هنر و فرهنگ داشت و آن را مایه اقتدار و شکوه و تعالی دید؟ متاسفانه همه ما انتظار و توقع «حمایت» دستگاهها و نهادهای دولتی از هنرمند و هنر داریم. این یعنی همان تلقی نادرست از هنر و ضعیف و حقیر دیدن امری که طبق تعریف ذاتی خودش باید به نگاه و افق و شخصیت و اندیشه ما؛ شکوه و اقتدار و والایی ببخشد.


وی افزود: امروز در غیاب یک نگاه کلان نگر و طراحی و افق سازی فراگیر و رو به آینده، این گالری ها هستند که بر اساس ذائقه ها و سلیقه های پراکنده و تابع مقتضیات بازار، به شکلی متشتت و غیرمنسجم و بدون یک سیاست مدون و تعریف شده برای هنرمند، جهت دهی می کنند و خط مشی می دهند و سلیقه سازی و فرهنگ سازی می کنند و این در درازمدت، خطرناک است.


مرتضی گودرزی (دیباج) هم در پایان بیان کرد: ما در فاصله قرنهای هشتم و نهم تا یازدهم، شاهد بیشترین بلایای تاریخی و گسست ها و شکافهای عظیم ناشی از حمله های اقوام مهاجم، تزلزل و فروپاشی حکومتهای مرکزی، فروپاشی اجتماعی و انواع بحرانهای داخلی هستیم اما شگفت آنکه دوران اوج و درخشش تمدن و فرهنگ ایرانی در همه ابعادش هم در همین سه، چهار قرن است. چه چیزی این رشته زایندگی و استمرار را در متن همه آن فجایع و مصایب بزرگ، برقرار نگهداشته؟ این همان مدیریت درونی شده و نهادینه شده در فرهنگ ماست که مانع از توقف و رکود آن می شده و امروز فقدان این مدیریت و این نگاه، این همه خرابی و خسارت به بار آورده است.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته