دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
07 آذر 1396 - 13:26
اختصاصی/ محمدرضا پارسا*

نگاه 360 درجه به مساله تروریسم در خاورمیانه و شمال آفریقا

مجموعه‌ای از عوامل موجب پیدایش و پراکنش تروریسم در خاورمیانه و شمال آفریقا شده است.از مهمترین عوامل داخلی می‌توان به اوضاع بد اقتصادی، عملکرد نامناسب دولت‌ها و خاندان‌های سلطنتی فاسد و وابسته به قدرت‌های خارجی و از عوامل خارجی می‌توان به نقش عربستان سعودی و آمریکا اشاره کرد.
کد خبر : 236170

داعش و دیگر گروه‌های ترویستی اکنون شکست‌های سختی را در عراق و سوریه متحمل شده‌اند اما این به معنای پایان یافتن کار آنها نیست. برای مقابله بنیادین با تروریسم در عراق، سوریه، افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، باید قبل از هر چیز ریشه‌های تروریسم را به درستی شناخت.


تروریسم در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از عوامل متعددی ناشی می شود. بخشی از این عوامل، داخلی و بخشی هم خارجی هستند. به عبارتی دیگر، تروریسم در خاورمیانه، هم ریشه‌های داخلی و هم ریشه‌های خارجی دارد.


در نوشتار پیش رو، در بحث ریشه‌های داخلی تروریسم به عوامل متعددی از جمله: وضعیت نابسامان اقتصادی کشورهای خاورمیانه و رفتار بد دولت‌ها اشاره شده است. در بحث ریشه‌های خارجی تروریسم هم بیشتر بر نقش دو کشور عربستان سعودی و آمریکا تاکید شده است.


عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه واقع شده است اما با این حال، می‌توان آن را مستقلا یک عامل خارجی حامی تروریسم در نظر گرفت. این کشور همواره در امور دیگر کشورهای منطقه دخالت کرده است و از لحاظ مادی و ایدئولوژیکی، یکی از سرچشمه‌های تروریسم در خاورمیانه و حتی جهان به شمار می‌آید.



ریشه‌های داخلی تروریسم


کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، با مشکلات داخلی عمده‌ای چون: بیکاری، فقر گسترده، اقتصادهای ویران و بیمار، وجود خاندان‌های سلطنتی فاسد، تمامیت‌خواهی سیاستمداران، نبود یک چشم انداز روشن برای آینده، شکاف میان حکومت و مردم و اختلاف های قومی و مذهبی، روبرو هستند.


در چنین فضایی، زمینه و بستر برای پاگرفتن و رشد گروه‌های تروریستی و تندرو فراهم است. به ویژه بخشی از جوانان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به خاطر مشکلات یاد شده، بسیار مستعد جذب به گروه‌های تروریستی و تندرو هستند.


گروه‌های تروریستی با ارائه برداشتی نادرست از اسلام به جوانان، تحریک شور و شوق مذهبی و بهره برداری از شرایط بد زندگی آنها، از جوانان به مثابه پله‌ای برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود و قبضه قدرت، استفاده می‌کنند. اختلاف‌های قومی و مذهبی در کشورهای خاورمیانه هم به آتش تروریسم دامن می‌زند.


بحث‌های زیادی بین کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی درباره رابطه علت و معلولی میان فقر و تروریسم در گرفته است. گروهی از کارشناسان حوزه تروریسم، رابطه علت و معلولی میان این دو را انکار می‌کنند و فقر را علت واقعی تروریسم نمی‌دانند.


کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، با مشکلات داخلی عمده‌ای چون: بیکاری، فقر گسترده، اقتصادهای ویران و بیمار، وجود خاندان‌های سلطنتی فاسد، تمامیت‌خواهی سیاستمداران، نبود یک چشم انداز روشن برای آینده، شکاف میان حکومت و مردم و اختلاف های قومی و مذهبی، روبرو هستند.

با وجود این، در عمل دیده می‌شود مردم در کشورهای پیشرفته و به لحاظ اقتصادی شکوفا، کمتر به دام تروریسم می‌افتند و در این کشورها، گروه‌های تروریستی فرصت‌های کمتری برای عرض اندام و جذب جوانان و اقشار مختلف، دارند.


برای مثال گروه‌های تروریستی در کشور امارات متحده عربی به عنوان یک کشور مسلمان خاورمیانه‌ای، نتوانسته‌اند جای پایی پیدا کنند. بی‌تردید پیشرفت‌های اقتصادی این کشور طی سال‌های اخیر یکی از عوامل عمده در جلوگیری از این امر بوده است.


از عمر کشوری به نام امارات متحده عربی تنها 46 سال می‌گذرد. بیش از نیمی از جمعیت آن غیرعرب و اتباع کشورهایی چون: هند، پاکستان، بنگلادش، سری لانکا و ایران هستند. تنها حدود 20 درصد از جمعیت این کشور را شهروندان اماراتی تشکیل می‌دهند و بقیه عرب‌های این کشور، اتباع کشورهای عرب زبان دیگری چون: مصر و اردن هستند.


با چنین جمعیت رنگارنگی با دین‌ها و ملیت‌ها و زبان‌های مختلف، زمینه برای پیدایش و رشد گروه‌های تروریستی در امارات متحده عربی بیش از هر کشور دیگری در خاورمیانه فراهم بوده اما در عمل، چنین چیزی اتفاق نیفتاده است. پیشرفت‌های اقتصادی امارات، فرصتی به تروریسم نداده است.


بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی صندوق بین‌المللی پول، تولید ناخالص داخلی این کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس در سال 2016، رقمی در حدود 371 میلیارد دلار بود. میزان درآمد سرانه در این کشور، بالای 40 هزار دلار است.


طبق آمارهای منتشر شده از سوی این صندوق، تولید ناخالص داخلی این کشور کوچک عربی، از تولید ناخالص داخلی کشور بزرگ و پرجمعیت مصر در سال 2016، بیشتر بود. میزان درآمد سرانه در مصر حدود 4500 دلار است.


این آمارها، می توانند پاسخی خوبی به این پرسش بدهند که: «چرا تروریسم در مصر با یکدستی جمعیتی بالاتر، به طور گسترده ریشه دوانده و در امارات متحده عربی با یکدستی جمعیتی پایین‌تر، نتوانسته است کاری از پیش ببرد.


با وجود این، نگاه تک علتی به مساله تروریسم در خاورمیانه و شمال آفریقا، نگاه درستی نیست. وضعیت بد معیشتی و اقتصادی مردم تنها علت ایجاد پیدایش و گسترش تروریسم در این منطقه از جهان نیست. تروریسم در خاورمیانه تنها از یک منبع تغذیه نمی‌کند.


گذشته از وضعیت بد اقتصادی مردم در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، عوامل دیگری چون: بالا بودن تنوع قومی و جمعیتی در این منطقه، کشمکش‌های دینی و مذهبی، وجود دولت‌های ناکارامد، حضور خاندان‌های سلطنتی فاسد و وابسته به قدرت‌های خارجی و دوری دولت‌ها و مردم از یکدیگر، همه در کنار هم، زمینه را برای گرایش جوانان و اقشار آسیب پذیر به گرو‌های تروریستی، فراهم کرده‌اند.


در این میان، بر نقش دولت‌های خاورمیانه‌ای در زمینه سازی برای گسترش تروریسم باید تاکید ویژه‌ای داشت. طبق پژوهش‌های سازمان ملل متحد که نتایج آن به تازگی منتشر شده است، رفتار دولت‌ها با گسترش تروریسم، رابطه‌ای مستقیم دارد.


گرچه تحقیق سازمان ملل متحد در حوزه کشورهای تروریست خیز آفریقایی انجام شد، اما با توجه به حضور پررنگ گروه های تروریستی در حوزه شمال آفریقا که شباهت زیادی با کشورهای عرب خاورمیانه دارند، می‌توان یافته‌های این پژوهش در زمینه رابطه مستقیم میان رفتار دولت ها با گسترش تروریسم را در مورد کشورهای خاورمیانه هم، تا اندازه زیادی درست دانست.


البته نمی توان علت‌های داخلی ترویسم در خاورمیانه را بی ارتباط با علت‌های خارجی در نظر نگرفت. برای مثال اوضاع نابسامان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشورهایی چون: افغانستان و عراق با دخالت خارجی ارتباط مستقیم دارد.


کشیدن خط دقیقی میان ریشه‌های داخلی تروریسم و ریشه‌های خارجی آن، بسیار دشوار و تا حدی نادرست است. مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم در کشورهای این منطقه از جهان - که راه را برای حرکت رو به جلوی تروریسم هموار می‌کند - با دخالت‌های خارجی بی ارتباط نیست.


دست کم در شماری از کشورهای منطقه، مشکلات مردم در اثر دخالت های خارجی، افزایش چشمگیری پیدا کرده است. برای مثال، وضعیت مردم در عراق از زمان دخالت خارجی و حضور آمریکا در این کشور، بسیار بدتر از قبل شده و این کشور به جولانگاه تروریست‌‌ها تبدیل شده است.



ریشه‌های خارجی تروریسم


رشد تروریسم در کشورهای واقع در خاورمیانه و شمال آفریقا، تنها ناشی از مسائل و مشکلات داخلی این کشورها نیست. نگاهی به نقشه تروریسم در خاورمیانه نشان می‌دهد که عوامل خارجی در کشورهای بحران زده‌ای چون: افغانستان، عراق و سوریه، به گونه‌ای چشمگیر نقش بازی می‌کنند.


دو کشور بیش از دیگر کشورها زمینه رشد و تقویت تروریسم در منطقه را فراهم کرده اند. عربستان سعودی به عنوان یک کشور خاورمیانه‌ای، یکی از عوامل عمده شعله‌ور شدن جنگ‌های منطقه‌ای و رشد تروریسم بوده است. آمریکا هم با سیاست‌های نادرست منطقه‌ای، دانسته و نادانسته راه را برای ماشین تروریسم هموار کرده است.


نقش عربستان سعودی در گسترش تروریسم


شماری از کشورهای عرب منطقه و در راس آنها عربستان سعودی، در تغذیه مادی و معنوی تروریسم و تروریست‌ها، نقش مهمی بازی می‌کنند. برای مثال، حمایت‌های عربستان از تروریست‌ها در سوریه، در گسترش بحران در سوریه، تاثیر به سزایی داشته است.


اگرچه عربستان سعودی خود در منطقه خاورمیانه واقع شده است اما نسبت به دیگر کشورهای این منطقه، عاملی خارجی به حساب می‌آید. هرگونه دخالت خارجی در امور یک کشور دیگر، باید با اجازه دولت آن کشور باشد.


عربستان برخلاف تمایل دولت سوریه و بخش زیادی از مردم این کشور، از تروریست‌ها و گروه‌های تندرو مخالف حکومت، حمایت مالی و تسلیحاتی به عمل آورده است. موضوعی که حتی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی غربی هم این مساله را تایید کرده‌اند.


عربستان سعودی خود را برادر بزرگ و پدرخوانده دیگر کشورهای عرب می‌پندارند و همواره در امور دیگر کشورهای عرب خاورمیانه مانند: سوریه، لبنان، عراق، قطر، یمن و بحرین دخالت می‌کند. در این راه، حتی از ارائه کمک به تروریست‌ها و جنگ و کشتار مردم بیگناه هم رویگردان نیستند.


حتی کشور بزرگ و قدرتمندی چون مصر واقع در شمال آفریقا از دخالت‌های عربستان سعودی در امور داخلی خود در امان نمانده است. نقش عربستان در کودتا علیه محمد مرسی رئیس جمهوری قانونی و مشروع مصر بر کسی پوشیده نیست.


عربستان سعودی در امور کشورهای غیر عرب منطقه هم دخالت می‌کند. به گفته شماری از مقام‌های آمریکایی، حمایت‌های مالی عربستان سعودی، در گسترش مدارس دینی در پاکستان و تقویت افراط گرایی و تروریسم در منطقه و جهان، تاثیر به سزایی داشته است.


آمار دقیقی از شمار مدارس دینی پاکستان وجود ندارد. شمار آنها را بین 12 تا 40 هزار برآورد کرده‌اند. عربستان سعودی مهمترین کشور تامین کننده منابع مادی مدارس دینی پاکستان است. در مقابل، ایدئولوژی، باورها و آموزه‌های حکومتی عربستان، در این مدارس به طور سیستماتیک تدریس می‌شود.


طبق برآوردهای انجام شده، در بیش از 90 درصد این مدارس، اهل تسنن مشغول به تحصیل هستند. این در حالی است که حدود 20 درصد جمعیت پاکستان را شیعیان تشکیل می‌دهند. به عبارتی، حدود 40 میلیون شیعه در پاکستان زندگی می‌کنند.


سرمایه گذاری‌های عربستان سعودی در پاکستان، تنها به رشد تروریسم و رادیکالیزه شدن عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در خود کشور پاکستان منجر نشده بلکه تاثیری فراتر از این کشور به جای گذاشته است.


مقام‌های افغان بارها اعلام کرده‌اند که ریشه‌ها و سرچشمه‌های تروریسم در افغانستان، در آن سوی مرز و در خاک پاکستان قرار دارد. آنها به دفعات دولت پاکستان را متهم کرده‌اند که از طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی حاضر در افغانستان، حمایت به عمل می‌آورد.


نیروهای مسلح و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی پاکستان روابط نزدیکی با سعودی‌ها دارند. این دو کشور از دهه 1970 میلادی، همکاری‌های نظامی گسترده‌ای داشته‌اند. در دهه‌های 1970 و 1980 میلادی، حدود 15 هزار نیروی پاکستانی در عربستان مستقر شدند.


سرمایه گذاری‌های عربستان سعودی در پاکستان، تنها به رشد تروریسم و رادیکالیزه شدن عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در خود کشور پاکستان منجر نشده بلکه تاثیری فراتر از این کشور به جای گذاشته است.

حتی عده‌ای از کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی بر این باورند عربستان سعودی تامین بخشی از هزینه‌های برنامه هسته‌ای و تسلیحاتی پاکستان را بر عهده گرفته و در عوض به طور پنهانی از این کشور، سلاح هسته‌ای دریافت کرده است.


البته همکاری‌های نظامی پاکستان با کشورهای عرب، تنها به عربستان سعودی محدود نمی‌شود. شماری از دیگر کشورهای نزدیک به عربستان سعودی مانند امارات متحده عربی، اردن و کویت هم با پاکستان، روابط نظامی نزدیکی برقرار کرده است.


پاکستان شمشین ارتش بزرگ جهان را از لحاظ دارا بودن نیروهای فعال، در اختیار دارد. در میان کشورهای جهان سوم، پاکستان از نظر صادرات نیروهای نظامی خود به کشورهای دیگر در جایگاه نخست قرار گرفته است. بخش عمده‌ای از نیروهای صادراتی پاکستانی در خدمت عربستان سعودی هستند.


سعودی‌ها با سیاست‌هایی چون بهره برداری ابزاری از کشورهای عرب و غیرعرب، صدور ایدئولوژی تکفیری، ایجاد بلوک‌بندی های منطقه‌ای، استفاده از حربه پول و کمک‌های مالی، دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و راه انداختن جنگ شیعه و سنی، می‌کوشند جای پای خود را در منطقه محکم کنند.


تبلیغ و فروش کالای ایران هراسی در بین کشورهای عرب و غیرعرب منطقه و حتی بیرون از منطقه، یکی دیگر از دستاویز‌های مقام‌های عربستانی برای رسیدن به اهداف خود و پیش برد سیاست‌های تنش زا و تفرقه افکنانه است.


مردم آمریکا و دیگر مردم جهان به خوبی می‌دانند حادثه 11 سپتامبر را اتباع چه کشوری رقم زدند و بن لادن اهل کدام کشور بود. با وجود این، مقام‌های سعودی می‌کوشند با تحریک احساسات مردم عرب زبان در کشورهای خاورمیانه، ایران را ریشه افراط گرایی و تروریسم در منطقه معرفی کنند.


نگاهی به اقدام‌های آل سعود در داخل و خارج عربستان نشان می‌دهد سیاست سرکوب شیعیان، اصلی‌ترین راهبرد منطقه ای این کشور است. کشتن شیخ نمر باقر النمر روحانی شیعه عربستانی، سرکوب شیعیان بحرین، اقدام‌های خصمانه این کشور در برابر ایران و حزب الله لبنان، حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان به یمن و تلاش برای حذف علوی‌ها از عرصه سیاست سوریه، گواه این ادعاست.


پیشینه عملکردی عربستان سعودی گویای آن است این کشور از سرکوب شیعیان عرب زبان هم به هیچ وجه رویگران نیست. این کشور برای حذف شیعیان از عرصه سیاست و اجتماع خاورمیانه، از هیچ اقدامی از سرکوب مستقیم گرفته تا کمک مالی و تسلیحاتی به گروه‌های تروریستی و تندرو، فروگذار نمی‌کند.



نقش آمریکا در گسترش تروریسم


دخالت قدرت‌های فرامنطقه‌ای به ویژه آمریکا در امور کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و سعی در تغییر رژیم و شکل دهی به روندهای سیاسی این کشورها، در گسترش تروریسم و اوج‌گیری گروه‌های تروریستی، تاثیر زیادی داشته است.


دخالت نظامی آمریکا و هم پیمانان این کشور در افغانستان و عراق طی سال‌های 2001 و 2003، نه تنها موجب سرکوب تروریسم نشده بلکه زمینه را بیش از پیش برای پیدایش و پراکنش گروه‌های تروریستی مساعد کرده است.


اکنون پس از نزدیک به 17 سال حضور مداوم آمریکا و هم پیمانان این کشور در افغانستان، طالبان همچنان حضور پررنگی در این کشور دارد و داعش هم اندک اندک در حال گسترش شبکه تروریستی خود در خاک افغانستان است.


دخالت نظامی آمریکا در عراق هم یکی از عوامل عمده گسترش تروریسم در منطقه بوده است.

جورج دبلیو بوش و باراک اوباما هر کدام طی دو دوره ریاست جمهوری خود - یعنی زمانی نزدیک به 16 سال - و به رغم صرف صدها میلیاردها دلار نتوانستند طالبان را ریشه کن کنند. به جرات می توان گفت عمر دولت دونالد ترامپ هم به پایان مساله طالبان و تروریسم در افغانستان قد نمی‌دهد.


یکی از دلایل ناکامی دولت‌های جمهوری خواه و دموکرات آمریکا در رویارویی با طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی در افغانستان، به عدم شناخت آنها از مردم و بافت سیاسی، اجتماعی، قومی و فرهنگی پیچیده این کشور باز می گردد.


حضور آمریکا و نیروهای چند ملیتی در افغانستان خود عاملی تروریسم زا بوده است. مردم افغانستان، از هر قوم و قبیله ای، به طور تاریخی، به شدت نسبت به هرگونه دخالت خارجی و حضور بیگانگان در کشور، بسیار حساس هستند.


دخالت نظامی آمریکا در عراق هم یکی از عوامل عمده گسترش تروریسم در منطقه بوده است. پس از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور عراق، دولت‌های جمهوری خواه و دموکرات آمریکا در دوران ریاست جورج بوش و باراک اوباما در برقراری صلح و ثبات، کاملا ناکام ماندند.


در دوره حضور همه جانبه آمریکایی‌ها در عراق طی سال‌های 2003 تا 2011، تروریست‌ها روز به روز قدرت بیشتری پیدا کردند. از سال 2003 تا کنون، صدها هزار عراقی در اثر عملیات‌های تروریستی کشته و زخمی شده و میلیون‌ها نفر هم از این کشور گریخته و به کشورهای دیگر پناه برده اند.


اطلاعات نادرست آمریکایی‌ها از منطقه، به ضرر مردم عراق و خاورمیانه و حتی خود آنها تمام شده است. آمریکایی ها با وجود متحمل شدن هزینه های بسیار، در رسیدن به اهداف خود در عراق شکست خوردند و منطقه را هم به آشوب کشیدند.


از زمان اشغال عراق در سال 2003 تا زمان اعلام رسمی پایان جنگ عراق در سال 2011 از سوی باراک اوباما، حدود 4500 سرباز آمریکایی در عراق کشته شدند. طبق برآوردهای انجام شده، این جنگ بیش از 800 میلیارد دلار برای آمریکا هزینه داشت. البته برخی منابع، هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم جنگ عراق را برای اقتصاد آمریکا، بیش از اینها می‌دانند.


اگر هزینه‌های دیگر ماجراجویی‌های آمریکا در نقاط مختلف جهان به ویژه هزینه جنگ افغانستان را هم به هزینه جنگ عراق اضافه کنیم، به رقم بسیار حیرت آوری می‌رسیم. هافینگتون پست در گزارشی در سال 2014 نوشت، تنها دو جنگ افغانستان و عراق تا‌کنون حدود 6 تریلیون دلار برای آمریکا هزینه داشته‌اند!


ناتوانی دولت‌های مختلف آمریکا در برقراری صلح و ثبات در عراق و هزینه‌های انسانی و اقتصادی این جنگ برای واشنگتن باعث شد، سرانجام باراک اوباما رئیس جمهور دموکرات آمریکا در سال 2011 تصمیم بگیرد نیروهای آمریکایی را از عراق بیرون بکشد و کار برقراری امنیت در این کشور را به اصطلاح به خود عراقی‌ها واگذار کند.


آمریکایی‌ها زمانی بیشتر نیروهای خود را از عراق بیرون کشیدند که توفان انقلاب‌های عربی به راه افتاده بود و یکی پس از دیگری، کشورهای عرب شمال آفریقا و خاورمیانه را در می‌نوردید و در هم می‌کوبید.


با وجود تجربه ناموفق آمریکا در افغانستان و عراق، آمریکا و همپیمانان این کشور در ناتو در تاریخ 19 مارس سال 2011 به نیروهای دولت لیبی حمله کردند. عملیات آمریکا و ناتو در لیبی تا 31 اکتبر همان سال یعنی تا 11 روز پس از کشته شدن معمر قذافی، ادامه پیدا کرد.


لیبی پس از کشته شدن معمر قذافی همان راهی را پیمود که پیشتر افغانستان و عراق پیموده بودند. لیبی در چنگال جنگ سالاران، گروه‌های رقیب و و تروریست‌ها گرفتار شد و دور جدیدی از درگیری‌ها و خونریزی‌ها در کشور آغاز شد که تا کنون هم ادامه پیدا کرده است.


نگاهی به عملکرد دولتمردان کاخ سفید در قبال افغانستان، عراق و لیبی به خوبی نشان می‌دهد آمریکایی‌ها در زمینه تغییر رژیم نسبت به برقراری صلح و امنیت در کشورهای اشغال و ویران شده، عملکرد بسیار بهتری دارند. اگر در اولی تا حدی صاحب کمال باشند در دومی بی شک بسیار مبتدی هستند.


عملکرد آمریکا در قبال کشور مصر هم بسیار بحث برانگیز بود. پس از کنار رفتن حسنی مبارک از قدرت، محمد مرسی طی روندی دموکراتیک در ژوئن 2012 به مقام ریاست جمهوری رسید اما طی کودتایی در جولای 2013 از قدرت برکنار شد.


این کودتا که به باور بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، دست عربستان سعودی پشت آن بود، از سوی مقام‌های آمریکایی با هیچ واکنشی روبرو نشد. عبدالفتاح السیسی که محمد مرسی را با کودتا برکنار کرد، در سال 2014 به ریاست جمهوری مصر رسید و به دوست تازه آمریکایی‌ها در منطقه تبدیل شد.


برکناری محمد مرسی و روی کار آمدن عبدالفتاح السیسی، توهینی آشکار به مردم و انقلاب مصر بود. پس از قبضه قدرت از سوی کودتاگران و رسیدن عبدالفتاح السیسی به مقام ریاست جمهوری در ژوئن 2014، دور تازه‌ای از سرکوب‌ها و دستگیری‌های گسترده آغاز شد.


اکنون مصر به دام افراط گرایی و تروریسم افتاده است. در دوره ریاست جمهوری السیسی، قبطی‌های مسیحی بارها مورد آزار و اذیت و حمله های گروه های تندرو قرار گرفته‌اند. داعش و دیگر گروه‌های تروریستی نیز بسیار قدرت پیدا کرده‌اند و هر از گاه دست به خشونت‌ها و کشتارهای گسترده‌ای می‌زنند که حمله خونین اخیر به مسجدی در مصر، تازه ترین نمونه آنهاست.


اگرچه سیاست تغییر رژیم آمریکایی‌ها در عراق، افغانستان و لیبی موفقیت‌آمیز بود اما در قبال سوریه به شکست انجامید. آمریکا، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب دنباله رو، هر کاری می‌توانستند برای سرنگونی دولت سوریه انجام دادند اما راه به جایی نبردند.

در حمله 24 نوامبر 2017 (3 آذر) به نمازگزاران روز جمعه در مسجدی واقع در شمال صحرای سینا بیش از 300 نفر کشته و بیش از 100 تن دیگر زخمی شدند. اگرچه تا کنون گروهی مسئولیت این رویداد تروریستی را به عهده نگرفته است اما مقام‌های مصری انگشت اتهام خود را به سوی داعش گرفته‌اند.


سیاست تغییر رژیم آمریکا در سوریه هم به شکست انجامیده است. اگرچه سیاست تغییر رژیم آمریکایی‌ها در عراق، افغانستان و لیبی موفقیت‌آمیز بود اما در قبال سوریه به شکست انجامید. آمریکا، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب دنباله رو، هر کاری می‌توانستند برای سرنگونی دولت سوریه انجام دادند اما راه به جایی نبردند.


کمک‌های مالی و تسلیحاتی آمریکا، عربستان سعودی و دیگر همپیمانان عرب این کشور به تروریست‌ها و گروه‌های مخالف، نقش بسیار مهمی در طولانی شدن بحران سوریه و کشته و زخمی شدن صدها هزار غیرنظامی و آواره شدن میلیون ها سوری دیگر اعم از عرب و غیرعرب داشته است.


پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ نه تنها سیاست‌های نادرست آمریکا در قبال منطقه خاورمیانه اصلاح نشده بلکه تشدید هم شده است. آمریکا شمار نیروهای خود را در افغانستان افزایش داده و در سوریه هم همچنان به دنبال تغییر رژیم است.


به علاوه، آمریکا از راه دامن زدن به آتش تنش‌های منطقه‌ای به ویژه میان ایران و عربستان به دنبال ماهیگیری از آب گل آلود و فروش هرچه بیشتر تسلیحات به کشورهای عرب منطقه و در راس آنها عربستان سعودی است.


واشنگتن و ریاض در همان آغاز دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، قرار دادی 100 میلیارد دلاری را برای فروش تسلیحات به عربستان سعودی به امضا رساندند. به نظر می‌رسد ترامپ به عنوان یک تاجرپیشه راه سوء استفاده از قدرت طلبی محمد بن سلمان و دیگر مقام‌های سعودی را به خوبی می‌داند.


بدیهی است مسلح کردن عربستان و دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، در نهایت به زیان کل منطقه است. خاورمیانه دیگر توان روبرو شدن با جنگ خانمان سوز دیگری را ندارد. البته تجربه تاریخی نشان داده است مقام‌های آمریکایی به این مسائل چندان توجهی ندارند.


کارشناس مسائل بین‌الملل*


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته