دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یاران مهربان/ 167

خوش‌وبش طنازانه با مهمان‌هایی با کفش‌های لنگه به لنگه

«مهمان‌هایی با کفش‌های لنگه به لنگه» گوشه‌هایی از زندگی جانبازان دفاع مقدس را با زبانی همه فهم و طنزی شیرین به رشته تحریر درآورده است.
کد خبر : 353325
20006.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، نگاه طنازانه به مقوله‌های جدی و عاطفی در ادبیات داستانی و شعر ظرافت‌های خاصی را می‌طلبد. موضوعاتی که به اشکال گوناگون با ارزش‌های ملی و دینی و یا خاطرات جمعی ملت گره خورده‌اند، بهسختی می‌توانند با قلمی طنازانه به مخاطب ارائه شوند و نویسنده می‌بایست اوج هنر و خلاقیت و تسلط خود را در خلق چنین آثاری نشان دهد.


مجموعه داستان و یا در حقیقت داستانک‌هایی که اسماعیل الله‌دادی و محمد دهریزی در قالب کتاب «مهمان‌هایی با کفش‌های لنگه به لنگه» به چاپ رسانده‌اند نیز در دایره همین موضوعات می‌گنجد.


داستان‌های این کتاب گوشه‌هایی از تلخی و شیرینی زندگی جانبازان دفاع مقدس را با زبانی همه فهم و طنزی پیدا و پنهان به رشته تحریر درآورده است. طنزی که صرفاً نه برای خنداندن خوانندگان که برای دعوت از آنان به تأمل و ایجاد تکانه‌های عاطفی ارائه شده است.


این نگاه متفاوت به زندگی جانبازان در قالب 29 داستانک ارائه شده است. در این داستان‌ها، از سبک زندگی، مشکلات و البته روح بلند و عزت‌طلب یادگاران دوران حماسه و دفاع رونمایی می‌شود. تصویرهایی عینی و ملموس که در قاب یک کتاب تدوین شده و خوانندگان با خواندن آنها خود را در کنار جانبازان و خانواده‌های آنها می‌بیند. راوی داستان‌ها اغلب فرزندان جانبازان دفاع مقدس هستند. نگاه طنز و یا به تعبیر بهتر قلم شیرینی که بر محتوا و فرم این کتاب غلبه دارد، باعث می‌شود تا مشکلات زندگی این عزیزان برای مخاطب قابل درک و ملموس باشد.


مهمان‌هایی با کفش‌های لنگه به لنگه اوج رشادت، ایثار و جان‌فشانی جانبازان دفاع مقدس را با بیان چگونگی تعامل آنها با پدیده‌ها و اتفاقات روزمره جامعه بیان می‌کند. این روایتگری با قلمی طنازانه و در قالبی کوتاه اما گیرا، تأثیرگذاری بیشتری دارد. در این کتاب، جانباز بودن صرفاً به معنای نشستن روی ویلچر نیست. همچنین مجروحیت شیمیایی عاملی برای انزوا و گوشه‌گیری محسوب نمی‌شود بلکه حتی گاه زمینه‌ساز نفش‌آفرینی بیشتر و مؤثرتر در جامعه معرفی می‌شود.


در یکی از این داستانک‌ها به نام «من انگشت بابا هستم» چنین می‌خوانیم: بابا آمده بود مدرسه رضایت‌نامه امضا کند تا من به اردوی کشوری بروم. آقای مدیر، رضایت‌نامه را پر کرد و به بابا گفت: لطفاً امضا و انگشت. من رضایت‌نامه را گرفتم و امضا کردم. انگشتم را هم جوهری کردم و زدم پای رضایت‌نامه. آقای مدیر که خیلی تعجب کرده بود، به بابا گفت: چرا خودت انگشت نمی‌زنی؟ قبل از اینکه بابا حرفی بزند، من انگشت جوهری‌ام را به آقای مدیر نشان دادم و گفتم: آخه من انگشت بابا هستم. بابا هم بلافاصله دستش را که از مچ قطع شده بود، از توی آستینش درآورد و به آقای مدیر نشان داد. آقای مدیر سرش را تکان داد و گفت: اشکالی نداره. با اون یکی دستت انگشت بزن. بابا آن یکی دستش را هم که مصنوعی بود، به آقای مدیر نشان داد. آقای مدیر از روی صندلی‌اش بلند شد، خندید و به من گفت: حق با توست. همه بچه‌ها، عصای دست باباشون می‌شن. تو انگشت دست بابات شدی.


انتشارات سوره مهر، کتاب مهمان‌هایی با کفش‌های لنگه به لنگه، نوشته اسماعیل الله‌دادی و محمد دهریزی را در 74 صفحه و به قیمت 9 هزار تومان به بازار کتاب عرضه کرده است.


انتهای پیام/4072/4104/ن


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته