دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
23 بهمن 1398 - 12:00
در مقاله عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت بررسی شد؛

بازتاب تاریخ معاصر در پژوهش‌های دانشگاهیان/ از خیانت تا ایستادگی در انقلاب اسلامی ایران

پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران، بررسی ابعاد مختلف وقایع مربوط به آن دوره، یکی از زمینه‌های پژوهشی دانشگاهیان است. در این خبر مقاله‌ای در خصوص از خیانت‌ها و ایستادگی مردم و مسئولین پای این انقلاب ارائه شده است.
کد خبر : 471264

به گزارش خبرنگار حوزه پایان‌نامه گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد و باوجود جنگ تحمیلی، ناآرامی منطقه و تحریم‌های ظالمانه علیه کشورمان این انقلاب به دستاوردهای بی‌شماری دست پیداکرده است؛ «شناخت و بررسی ابعاد انقلاب اسلامی ایران» همواره موردتوجه دانشگاهیان داخل و خارج از کشور بوده است. در همین راستا احمدرضا شاه‌علی عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت مقاله‌ای در خصوص انقلاب دوم آثار و پیامدها آن نوشته‌شده است.


متن این مقاله به شرح زیر است:


باگذشت چهار دهه از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن‌ماه سال ۱۳۵۷ هـ. ش واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا همچنان در کانون توجه بسیاری از متخصصان، کارشناسان و علاقه‌مندان به نهضت‌های ضد استکباری و ضد استعماری قرار دارد. علاوه بر انقلاب، حوادث گوناگونی که پس‌ازآن رخ داد و نهال نو پای انقلاب را بیمه کرد و باعث حفظ تداوم آن شد نیز همیشه موردتوجه بوده است.


در میان این حوادث گوناگون، تسخیر لانه جاسوسی- که از سوی امام راحل «انقلاب دوم» لقب گرفت- جایگاهی رفیع یافت. زیرا این رویداد در قطع ریشه‌های امپریالیسم از ایران و پایان سلطهٔ قدرتمندانهٔ آن از سرزمینمان نقش مهمی داشت. درواقع اشغال ۴۴۴ روزهٔ سفارت آمریکا در تهران، باعث شد تا یکی از اهداف اولیهٔ انقلاب اسلامی، یعنی مقابله با گسترش نفوذ آمریکا در کشور، هرچه بیشتر تحقق یابد؛ بنابراین می‌توان گفت که انقلاب اسلامی که خود ریشهٔ وابستگی به آمریکا را- با سرنگونی رژیم طاغوت- از بن کنده بود، با انقلاب دوم، پرچم استقلال سیاسی خود را بلندتر برافراشت و مبارزه‌طلبی با آمریکا را یک گام دیگر به جلو برد. به تعبیری دیگر، با پیروزی انقلاب اسلامی، استبداد و با تسخیر سفارت آمریکا، استعمار از ایران ریشه‌کن شد.


 دلایل اشغال لانه جاسوسی


شکی نیست که تسخیر سفارت، حرکتی خودجوش، مردمی و غیردولتی بود که عده ایی از دانشجویان مسلمان دانشگاه‌ها انجام دادند. آنان بعدها برای اثبات استقلال خود از گروه‌های سیاسی و پیروزی بی‌چون‌وچرا از امام، عنوان «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» را برای خود برگزیدند.


تصرف ۴۴۴ روزهٔ سفارت آمریکا، حاصل دخالت‌های ۲۵ سالهٔ آمریکا در ایران بود که از دههٔ ۳۰ به بعد و با تضعیف قدرت انگلستان پس از جنگ جهانی دوم، نقش پررنگ‌تری در کل منطقهٔ خاورمیانه پیداکرده بود. واقعهٔ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که باعث بازگشت شاه به قدرت شد، توطئه ننگینی بود که هیچ‌گاه از حافظهٔ تاریخ ملت مسلمان ایران پاک نشد. پس‌ازآن نیز، آمریکا با تداوم حمایت از شاه و تقویت او، به‌عنوان یک دیکتاتور وابسته، تلاش کرد تا امکان سرنگونی رژیم پهلوی را به حداقل برساند. در همین زمینه، آمریکا با همکاری اسرائیل، ساواک را به‌عنوان یکی از مخوف‌ترین سازمان‌های اطلاعاتی جهان، راه‌اندازی کرد و برای سرکوب انقلابیون ایران تلاش بسیاری نمود.


به‌عنوان‌مثال می‌توان به زندانی کردن، کشتار و قتل مشکوک انقلابیون سرشناس به‌خصوص مرحوم حاج‌آقا مصطفی خمینی، آتش زدن سینما رکس آبادان، برقراری حکومت‌نظامی در تهران و شهرهای بزرگ، کشتار 17 شهریور و 13 آبان وتواش برای کودتا با پشتیبانی آمریکا در آخرین روزهای حکومت شاه اشاره کرد و همچنین با اجرای طرح‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی مدنظر خود، وابستگی ایران را به آمریکا افزایش داد.


ازجمله طرح‌های آمریکا برای افزایش وابستگی ایران به خود در حوزه امنیتی می‌توان به تأسیس ساواک، در حوزه نظامی می‌توان به ایجاد پیمان مرکزی سنتو، عقد قراردادهای متعدد دوجانبه میان ایران و آمریکا و سرازیر شدن انواع تسلیحات نظامی ساخت ایالات‌متحده به کشور، در حوزه اقتصادی می‌توان به سلطه همه‌جانبهٔ صنعت نفت ایران و در حوزه حقوقی به تصویب قانون کاپیتولاسیون در ایران اشاره کرد.


 تسخیر لانهٔ جاسوسی واکنش طبیعی به ۲۵ سال توهین و تحقیر ایران بود


به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا که از این واقعه زخم‌خورده بود، به علت تهدید منافعش در ایران، تلاش می‌کرد تا با این پدیده مقابله کند. به همین علت، برنامه‌ها و نقشه‌هایی را که اسناد سفارت گواه آن است، به اجرا درآورد. با تصرف جاسوس خانهٔ آمریکا، این تلاش‌ها ناکام ماند. تسخیر لانه جاسوسی برای مقابله با سنگ‌اندازی‌های آمریکا در برابر حرکت روبه‌جلوی انقلاب اسلامی اقدامی پیشگیرانه بود.


 چند ماه قبل از حمله به سفارت آمریکا، دولت کارتر، به بهانهٔ معالجهٔ پزشکی، به شاه اجازه ورود به این کشور را داده بود. ملت ایران که هنوز خاطره کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را به یادداشت، این عمل را مقدمه‌ای برای طرح‌ریزی یک توطئهٔ جدید، در سرنگونی جمهوری اسلامی می‌دانست. در این میان، تسخیر لانه جاسوسی واکنشی به این اقدام مداخله‌جویانه آمریکا و اقدامی بازدارنده، برای مقابله با هرگونه توطئه ضد نظام بود.


با توجه به مشی غیرانقلابی و مماشات گونهٔ دولت موقت که موجب دلسردی مردم و نیروهای انقلابی شده بود، اشغال سفارت‌خانه آمریکا، باعث می‌شد تا دولت موقت، در تنگنا قرار بگیرد و استعفا دهد. و با استعفای این دولت، زمینه برای روی کار آمدن و قدرت گرفتن نیروهای انقلابی و ارزشی فراهم شود. همچنین این اقدام، گروه‌های چپ را نیز که خود را ضد امپریالیست می‌دانستند، خلع سلاح کرد و به عقب راند.


 نحوه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا


روز ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۵۸، قریب به ۵۰ دانشجوی سازمان‌دهی شده، در تقاطع خیابان طالقانی و بهار به سمت سفارت آمریکا حرکت می‌کردند. مجموعه مطالبی که به‌منظور تشریح وقایع منتهی به تسخیر سفارت از قول شخصیت‌ها و دانشجویان دخیل در این واقعه نقل‌شده است، نشان‌دهندهٔ آن است که دانشجویان پیرو خط امام، با عملی صد در صد انقلابی و مطابق خواست امام و در جهت حفظ ارزش‌های انقلاب در برابر خطر انحراف، چنین اقدامی انجام داده‌اند.


هم‌چنین دانشجویان پیرو خط امام، همان‌طور که خود گفته‌اند، در ادعای پیروی بی‌چون‌وچرا از امام، صادق بوده‌اند. امام، پیشاپیش، از طرح دانشجویان برای تسخیر سفارت اطلاع نداشته‌اند، اما سخنان و عملکرد ایشان، حاکی از رضایت قلبی امام از این حرکت انقلابی داشت. چنانچه بلافاصله پس از موفقیت طرح، آن را تأیید کردند. رابعاً: ادعای برخی افراد که گفته‌اند امام سه روز پس از اشغال لانه، به علت استقبال شدید مردم، این کار را تأیید کرده‌اند، صحت ندارد. و امام به فاصلهٔ چند ساعت از واقعه آگاه شده و آن را تأیید کرده‌اند.


لانه جاسوسی


 بررسی تسخیر لانهٔ جاسوسی از منظر حقوقی


شاید برخی تصور کنند که دانشجویان پیرو خط امام (ره) حق حمله و اشغال سفارت آمریکا نداشته‌اند، می‌توان مسئله را از دو زاویه بررسی و پاسخ‌های مناسب را مطرح کرد. در قدم اول، از زاویه حقوق بین‌الملل که ساخته‌وپرداخته جهان غرب است، به بررسی مسئله می‌پردازیم و سپس با رویکرد انقلابی که پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بر کشورمان حاکم شد، مسئله را بررسی خواهیم کرد.


دفاع مشروع پیشگیرانه


اگر بخواهیم با جهان‌بینی غربی به آنان پاسخ بگوییم و از اصول ابداعی حقوقی بین‌الملل کمک بگیریم، می‌توانیم به اظهارات فرانسیس آنتونی بویل- استاد دانشکدهٔ حقوق دانشگاه ایلینویز آمریکا- رجوع کنیم. وی طی اظهاراتی مفصل که به‌صورت مجزا و با توضیحات ارائه می‌شود، چنین استدلال می‌کند که سیاست‌های خود دولت کارتر، عامل اصلی گروگان‌گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران بوده و ایرانیان به‌موجب مادهٔ ۵۱ منشور ملل متحد، از حق دفاع مشروع برخوردار بوده‌اند.


پس‌ازآنکه این استاد آمریکایی به دلایل عمیق‌تر تسخیر لانهٔ جاسوسی و دخالت‌های درازمدت آمریکا در ایران اشاره می‌کند، عبرت‌های تاریخی سقوط شاه را برای آمریکا، چنین بازگو می‌کند. این استاد حقوق، سپس سعی می‌کند به این مسئله از زاویه دید انقلابیون ایران نگاه کند و با شمردن استدلال‌های ایرانیان، آن‌ها را بررسی و تأیید می‌کند.


بر همین اساس، دولت‌های یاغی به گفته بوش به این شکل تعریف می‌شوند: «با ملت خود وحشیانه رفتار می‌کنند و منافع ملی خود را در جهت منفعت شخصی حاکمان تلف می‌کنند، به قوانین بین‌المللی توجهی نمی‌کنند، همسایگان خود را تهدید می‌کنند و معاهدات بین‌المللی را که در آن عضو هستند، نقض می‌کنند؛ برای دستیابی به سلاح‌های کشتارجمعی و دیگر تکنولوژی‌های پیشرفتهٔ نظامی مصمم هستند، تا از آن به‌عنوان تهدید استفاده کنند. یا با انجام اقدامات تجاوزگرانه با استفاده از این سلاح‌ها، بتوانند رژیم‌های خود را به‌گونه‌ای تهاجمی طراحی کنند، از تروریسم در سراسر جهان پشتیبانی می‌کنند، ارزش‌های انسانی را رد می‌کنند و...»


 رچند بوش این اظهارات را دربارهٔ برخی از کشورهای خاورمیانه به‌کاربرده، اما صحیح آن است که این استدلال‌ها را به خود وی و دولت تحت حاکمیت وی بازگردانیم و با استفاده از همین استدلال، دولت آمریکا را دولتی یاغی بدانیم که هرلحظه آمادهٔ تهاجم است. به این وسیله، با استناد به دکترین اقدام پیشگیرانهٔ دولت آمریکا، تسخیر سفارت آمریکا در تهران، یک حملهٔ پیشگیرانه و برای جلوگیری از سوءاستفاده‌های بعدی دولت سرکش و بی‌مسئولیت آمریکا بوده است.


دانشجویان پیرو خط امام نیز سال‌ها قبل از آنکه دولت بوش چنین نظریه‌ای را مطرح کند، با استفاده از آن و با ارجاع منطقی این استدلالت بر دولت آمریکا، حمله‌ای پیشگیرانه را بر ضد منافع آمریکا در ایران طراحی کردند تا پیش از آنکه دولتمردان این کشور از گیجی ضربات خردکننده انقلاب رهایی یابند و به تجدیدقوا و طراحی نقشه‌های خرابکارانه ضدانقلابی مشغول شوند، طرح‌های آمریکا را در نطفه خفه می‌کنند.


استدلال نیروهای داخلی


تا به اینجا سعی ما بر آن بود که با زبان خود آمریکایی‌ها و بر مبنای حقوق بین‌الملل، که ساخته‌وپرداخته غربی‌هاست، به ادعای آنان در اشتباه بودن اشغال سفارت آمریکا پاسخ دهیم، اما بحث مهم‌تر از دید نیروهای انقلابی در آن زمان، این بود که انقلاب اسلامی به دنبال ایجاد نظمی جدید در سطح جهان است و نظم موجودی را که از سوی غرب تحمیل‌شده و مطابق با منافع آن‌هاست، نمی‌پذیرد. انقلابیون و نیروهای ارزشی معتقد بودند که نظم موجود که طبق مصالح غرب است یک‌سویه رعایت می‌شود. به این معنا که قوانین بین‌المللی، ابزاری در دست غرب است تا کشورهای شرقی و اسلامی را محکوم کند و خود این کشورها، درصورتی‌که منافعشان اقتضا کند، قوانین مذکور را نقض می‌کنند.


علاوه بر این، در قوانین و معاهدات ساخته‌وپرداخته غربی‌ها، به ارزش‌ها و هنجارهای جوامع اسلامی توجهی نشده و در بسیاری از موارد، با آن‌ها در تضاد است. بنابراین ایران انقلابی، این قوانین را لازم‌الاتباع نمی‌دانست و به دنبال ایجاد نظم موردنظر خود بود.


به همین دلیل بود که به دنبال تشکیل جلسهٔ فوق‌العاده شورای امنیت به درخواست آمریکا، پس از تسخیر لانه جاسوسی، در آذر ۱۳۵۸- به دستور امام خمینی- از ارسال وزیر خارجه یا نماینده‌ای، برای پاسخگویی و تشریح مواضع خود به این جلسه، خودداری کرد.


بنی‌صدر که در آن زمان عضو شورای انقلاب بود، باوجود دستور امام، آماده‌شده بود تا در جلسه شورای امنیت حاضر شود. اما امام موضع‌گیری تندی کرده و اظهار داشتند: «اگر بنی‌صدر برود، اعلام می‌کنم سمتی ندارد.»


در همین راستا، می‌توان به بی‌توجهی ملت ایران از محکومیت اشغال لانه جاسوسی در دیوان لاهه و نیز برخورد سرد با سفر کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، به تهران در دی‌ماه ۱۳۵۸ اشاره کرد. به همین دلیل امام حاضر نشدند وی را به حضور بپذیرند. والدهایم پس‌ازآن مذاکره با وزیر خارجه، خواستار ملاقات با امام شد، اما یکی از اعضای شورای انقلاب در این مورد گفت: «امام قطعاً والدهایم را به حضور نمی‌پذیرد و این مسئله دیگر مسلم شده است.»


 به‌این‌ترتیب، همه ابهاماتی که درباره احتمال ملاقات والدهایم با امام وجود داشت، از بین رفت و روشن شد که امکان چنین ملاقاتی وجود ندارد.


عملکرد و افشاگری‌های دانشجویان پیرو خط امام (ره)


دانشجویان پیرو خط امام، تنها نیرویی بودند که در کنار برخی نیروهای انقلابی که در شورای انقلاب و نهادهای انقلابی مستقر بودند، یک‌تنه در برابر تهاجمات و کارشکنی‌های آمریکا و همفکران داخلی آن‌ها و به‌ویژه قطب‌زاده و بنی‌صدر و نیز جریان‌های انحرافی سیاسی، ایستادگی کردند و پس از تسخیر سفارت تلاش کردند تا با پیروی از رهنمودهای امام راه‌حل، نهایت سعی خود را برای استیفای حقوق ملت ایران و بازگرداندن شاه مخلوع و اموال به یغما رفتهٔ کشور، به کار بگیرند.


تشکیل شورای مرکزی و کمیته‌های فرعی


پس از اشغال لانهٔ جاسوسی آمریکا، دانشجویان به‌سرعت نسبت به سازمان‌دهی خود اقدام کردند. همهٔ تصمیمات اصلی را شورای مرکزی می‌گرفت. این نهاد متشکل از پنج نماینده، از چهار دانشگاهی که در اشغال سفارت شرکت داشتند و آقای موسوی‌خوئینی‌ها بود. پس از شورای مرکزی ۶ کمیته فرعی قرار داشت. کمیتهٔ عملیات، مسائل امنیتی داخل سفارت را اداره می‌کرد؛ کمیته اسناد، مسؤولیت ترجمه، افشا و انتشار اسناد به‌دست‌آمده و بازسازی‌شده را بر عهده داشت؛ کمیته خدمات، غذا و سایر ملزومات اساسی را تهیه می‌کرد؛ کمیتهٔ اطلاعات مسئول اطلاعات و امنیت بود؛ کمیتهٔ امور گروگان‌ها نیز با کلیهٔ مسائل مربوط به گروگان‌ها سروکار داشت.


هر یک از اعضای شورای مرکزی، باید از طریق جلسات مداوم که هر هفته یک‌بار برگزار می‌شد، نظرات دانشگاه خود را جمع‌آوری می‌کرد. در این جلسات، پرسش‌هایی دربارهٔ مسائل داخلی یا خارجی مطرح و درباره آن‌ها تصمیم‌گیری می‌شد. به هریک از دانشگاه‌ها، محلی در داخل سفارت اختصاص داده‌شده بود. برادران و خواهران در دو گروه روی زمین می‌نشستند و درباره مسائل جاری بحث و تبادل‌نظر می‌گردند.


انتشار اطلاعیه و تشریح رویدادها و مواضع


دانشجویان پیرو خط امام، به دنبال اشغال سفارت آمریکا، با هماهنگی و نظارت امام، دست به انتشار اطلاعیه‌های متعددی زدند که در آن‌ها به تشریح مواضع، بیان وقایع مختلف و موضع‌گیری در مورد مسائل روز پرداختند.


به دنبال تصرف سفارت، کارهای مختلفی از سوی دانشجویان آغاز شد. آنان که با تبلیغات رسانه‌ای و پرحجم آمریکایی‌ها و طرفدارانشان مواجه شده بودند، به‌منظور ارائهٔ تصویری درست از وضعیت حاکم بر سفارت و نیز تشریح مواضع خود، در همان ابتدا از سفرای کشورهایی مانند: سوریه، الجزایر، فرانسه و سوئد دعوت کردند تا از سفارت بازدید نمایند.


اقدام دیگری که در همان هفته‌های اول انجام شد، آزادی گروگان‌های زن و سیاه‌پوستی بود که در جاسوسی بر ضد ایران شرکت نداشتند. این اقدام که بنا بر دستور امام انجام شد، شگردی تبلیغاتی در برابر غرب بود، تا با طرفداری نمادین از زنان و سیاه‌پوستان آمریکایی، به این نکته اشاره شود که در آمریکا، هنوز جنسیت و رنگ پوست دلیلی برای تبعیض است. دانشجویان قبل از آزادی این عده، به‌منظور آشنا ساختن آنان با واقعیت ایران، فیلم‌هایی از انقلاب و جنایات شاه را برایشان به نمایش می‌گذارند و به‌غیراز چند نفر از زن‌ها و سیاه‌پوستان، که مظنون به جاسوسی بودند، بقیه را آزاد می‌کنند.


به هرحال، مسلم آنکه مهمترین هدف دانشجویان آن بود که آمریکایی‌ها را متقاعد کنند به خاطر رنج‌هایی که ایران از سوی دولت آمریکا متحمل شده، حق دارند دیپلمات‌های آمریکایی را به گروگان بگیرند هرچند که به نظر می‌رسد، تبلیغات مسموم دولت آمریکا و فضای سنگین رسانه‌ای، مانع از رسیدن این پیام به گوش مردم آمریکا شده باشد.


لانه جاسوسی


 انتشار اسناد لانه جاسوسی و افشاگری علیه جریان لیبرال و خرابکاری‌های آمریکا


دانشجویان پیرو خط امام، در جریان ادامهٔ فعالیت‌های خود، تلاش گسترده‌ای را برای مطالعه، طبقه‌بندی و انتشار اسناد لانهٔ جاسوسی آغاز کردند. در جریان انتشار این اسناد، اطلاعات فراوانی در ارتباط با شخصیت‌های لیبرال- که در میان نیروهای انقلابی نفوذ کرده بودند- به دست آمد.


دانشجویان باوجود آنکه در زمینه امور اطلاعاتی و کشف رمز اسناد پیچیده تجربه فراوانی نداشتند، اما همان‌طور که از مجموعه کتب منتشره حاوی اسناد سفارتخانه برمی‌آید، بخوبی از عهده این کار برآمدند. آنان همچنین، سعی داشتند تا اصولی را در جریان افشاگری‌های خود رعایت کنند.


شاید بتوان شاخص‌ترین فردی را که ماهیت وی، به دنبال افشاگری دانشجویان، افشا شد عباس امیرانتظام- سخنگوی دولت موقت- دانست که به دنبال برگزاری محاکمه، به حبس ابد محکوم شد.


افشاگری‌های دانشجویان، اثرات سیاسی و اجتماعی گسترده‌ای به دنبال داشت. ملت هر روز بیش از پیش متوجه می‌شد که استراتژی آمریکا، کمک به نفوذ و پیشرفت طرفداران غرب، برای انحراف انقلاب از مسیر خود است. درواقع افشای اسناد، آموزشی مهم- گرچه مختصر- در مورد سیاست قدرت‌های بین‌المللی بود و مردمی را که قبل از انقلاب از هرگونه اطلاعات مفید سیاسی محروم بودند، بیدار می‌کرد.


مسلم بود که این افشاگری، موجب شد تا کسانی که خود را در معرض خطر می‌دیدند، برای مقابله با روند موجود به دست و پا بیفتند.


در جریان بررسی اسناد و مدارک سفارت، همچنین مشخص می‌شود آمریکایی‌ها که، به دنبال اشغال سفارت، ادعای نقض قوانین بین‌المللی را داشته‌اند، خود به نحوی گسترده قوانین و مقررات بین‌المللی را نقض کرده بودند. به‌عنوان‌مثال، مهرهای تقلبی ویزای ورود و خروج فرودگاه‌های کشورهای اروپایی، آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین را برای خود آماده کرده بودند. آنان همچنین هزاران گذرنامهٔ تقلبی را با نام و ملیت‌های مختلف، برای کارمندان خود آماده می‌کردند.


اسناد سفارت، همچنین از دخالت‌های آمریکا در امور داخلی ایران- به‌منظور بی‌ثبات کردن انقلاب- خبر می‌داد. به‌عنوان‌مثال، سازمان سیا، از طریق عراق، به ناآرامی‌هایی که در اوایل انقلاب در کردستان جریان داشت، دامن می‌زد.


 خنثی کردن شیطنت‌های داخلی و خارجی برای دسترسی به گروگان‌ها


مسئله دیگری که دانشجویان پیرو خط امام با آن مواجه بودند، هیأت‌های مختلف مذاکره کننده‌ای بودند که در پوشش‌های مختلفی اعم از هیأت‌های رسمی، خبرنگاران، کشیش و کارمندان صلیب سرخ به سفارت مراجعه می‌کردند. این گروه‌ها به بهانه‌های مختلف سعی می‌کردند، در هنگام ملاقات با دانشجویان، پیشنهاد معامله، مذاکره یا حتی تبانی به آن‌ها بدهند. معصومه ابتکار، در خاطرات خود از دوران اشغال لانه جاسوسی، که تنها سند مکتوبی است که تاکنون از سوی دانشجویان شرکت‌کننده درواقعه «انقلاب دوم» منتشر شده، از تلاش‌های هنری پرشت- مسئول دفتر ایران در وزارت خارجهٔ آمریکا- برای مذاکره با دانشجویان، خبر می‌دهد که هر شب به سفارتخانه زنگ می‌زد و تلاش می‌کرد تا دانشجویان را به صحبت با خود ترغیب کند. علی‌رغم بی‌اعتنایی اکثر دانشجویان، مشخص می‌شود که:


«صحبت تلفنی یکی از دانشجویان با پرشت و سایر آمریکایی‌هایی که با سفارت تماس می‌گیرند، بیش از حد طول می‌کشد... بعداًَ یکی دو نفر از دانشجویان، تلفنخانه را تغییر داده، در نهایت در اسفندماه، تردیدها برطرف شد. یک روز صبح پاکتی را... یافتیم. در داخل این پاکت، نامهٔ دست‌نویس و بدون نام یکی از دانشجویان قرار داشت. وی اعتراف کرده بود، به طور مرتب، با مقامات آمریکایی مکالمه تلفنی داشته و طی آن اطلاعاتی درباره دیدگاه دانشجویان، شرایط و محل نگهداری گروگان‌ها و سایر اطلاعاتی که به نظر او استراتژیک نبوده، در اختیار آمریکایی‌ها قرار داده است. وی تأکید کرده بود، که به شدت متأثر و پیشمان است... ولی هیچ اشاره‌ای به دلایل یا انگیزه‌های این کار و یا پاداشی که وی را به فروختن اصول و دوستانش وسوسه کرده بود، نداشت... به دلیل عذرخواهی او، شورای مرکزی تصمیم گرفت هویتش را پنهان نگهدارد و هیچ اقدامی علیه وی انجام ندهد.»


پس از مدتی هیأتی از نمایندگان کنگرهٔ آمریکا، به سرپرستی جورج هانسن، به ایران می‌آیند و دانشجویان با این استدلال که آنان نمایندگان ملت و نه دولت آمریکا هستند، این افراد را می‌پذیرند. اما هانسن نیز درصدد برمی‌آید تا به طور محرمانه، با برخی دانشجویان صحبت کند، ولی آنان اعلام می‌کنند که دولت آمریکا جنایت‌های بی‌شماری در ایران انجام داده و باید بهای آن را بپردازند.


در اوایل اسفندماه 1358 و به دنبال سفر کمیسیون حقیقت‌یاب سازمان ملل به تهران، فشارهای آمریکا و لیبرال‌های داخلی به‌ویژه قطب‌زاده و بنی‌صدر برای تحویل گرفتن گروگان‌ها از دانشجویان تشدید می‌شود. آنان که به گروگان‌گیری مخالف بودند، برای آزادسازی گروگان‌ها و انتقالشان به دولت، نهایت تلاش خود را انجام می‌دهند، اما دانشجویان از استراتژی واقعی کمیسیون سازمان ملل، که توسط آمریکا تدوین شده بود، آگاه می‌شوند.


«کمیسیون شرط ارائهٔ گزارش را در مورد مصائبی که به ملت ایران از ناحیهٔ آمریکا رفته، بستری کردن گروگان‌ها برای بررسی کامل سلامت آن‌ها می‌دانست. این شرط به دنبال گزارش‌های نادرست همین کمیسیون، دربارهٔ وضع نامناسب سلامتی گروگان‌ها گذاشته شد. گروگان‌ها پس از بستری شدن، به دستان «امنی» سپرده شده و آزاد می‌شدند.»


به هر حال، موضع‌گیری هوشمندانهٔ امام (ره)، موضع دانشجویان را در برابر لیبرال‌هایی همچون قطب‌زاده و بنی‌صدر تقویت کرد. ایشان فرمودند، در صورتی که اعضای کمیسیون موافقت‌کنند قبل از ترک تهران نظرات خود را دربارهٔ جنایات آمریکا و شاه منتشر کنند، به آنان اجازه داده می‌شود تا با همهٔ گروگان‌ها دیدار کنند. همین شرط باعث شد تا کمیسیون، دست خالی ایران را ترک کند.


 برگزاری کنفرانس جهانی نهضت‌های آزادی بخش


کار مهم دیگر دانشجویان، برگزاری کنفرانس جهانی «نهضت‌های آزادی‌بخش» در تهران بود که از ۱۴ تا ۲۰ دی‌ماه ۱۳۵۸ با حضور ۱۶ گروه از خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین در تهران برگزار شد. اهداف اصلی این کنفرانس عبارت بودند از اول، شناسایی ماهیت غیر انسانی امپریالیسم آمریکا و افشای رفتار جنایتکارانه او؛ دوم، آشنایی مهمانان با جمهوری اسلامی ایران و سوم، تبادل و مبادلهٔ اطلاعات در مورد مسائل مورد علاقه جنبش‌ها.


دانشجویان پس از برگزاری این کنفرانس، دست به اقدام مهم‌تری زدند و نمایندگان سازمان‌های مردمی آمریکا را برای بازدید به ایران دعوت کردند. سرانجام اعضای این هیأت ۵۰ نفره، از صنوف و گروه‌های مختلف نژادی، مذهبی و قومی آمریکا، برای آنکه داستان را از زبان دانشجویان بشنوند، به ایران آمدند و با بحث و گفت‌وگو با دانشجویان از بهشت زهرا، مناطق فقیرنشین اطراف تهران و زندان اوین و سفارت بازدید کرده و با برخی مقامات انقلابی نیز گفت‌وگو می‌کنند. جالب آنکه رسانه‌های آمریکایی، هیچ گزارشی در این مورد منتشر نمی‌کنند.


 بررسی مواضع دولت موقت


در تاریخ 30 مهرماه 1358 آمریکایی‌ها به بهانهٔ مداوا و معالجهٔ شاه به وی پناه دادند و این کار کاسهٔ صبر ملت ایران را لبریز کرد. این در حالی بود که دولت موقت در برابر این اقدام حتی فعالیت دیپلماتیک مؤثری انجام نداد.


امام خمینی در ۷ آبان ۱۳۵۸ به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریکا به شدت اعتراض کردند؛ اما دولت موقت، بدون توجه به این اعتراض، در پی بهبود رابطه با آمریکا بود و بیشتر واهمه خود را از خطر شورو ابراز می‌داشت. حرکت سازش‌کارانه دولت موقت تا به آنجا پیش رفت که مهندس بازرگان (نخست وزیر)، ابراهیم یزدی (وزیر خارجهٔ دولت موقت) و هیأت همراه در ۱۱ آبان ۱۳۵۸، در جشن استقلال الجزایر با برژینسکی- مشاور امنیت ملی کاخ سفید- ملاقات کرده و به مدت یک ساعت و نیم با او مذاکره کردند. برژینسکی فردی بود که در زمان وقوع انقلاب اسلامی برخلاف سایروس ونس (وزیر خارجهٔ وقت آمریکا)، خواستار سرکوب نظامی انقلاب و طرفدار کودتای نظامی برای پیش‌گیری از انقلاب ایران بود. جالب آنکه این ملاقات به گفتهٔ برژینکسی نه به تقاضای او بلکه به تقاضای بازرگان صورت گرفت.


بدون شک پذیرش شاه از سوی آمریکا و دیدار اعضای دولت موقت با مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا، دو عامل تسریع کنندهٔ تسخیر لانهٔ جاسوسی از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود. ملاقات و مذاکره با آمریکا مترادف سازش بود و بنابراین، خشم نیروهای انقلابی را در ایران برانگیخت و آنان تصور کردند که آمریکا به دنبال تکرار کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران است. آنچه که به نگرانی‌ها دامن می‌زد، همزمانی پذیرش شاه در آمریکا و ملاقات الجزایر بود


دولت موقت، در ۱۴ آبان ۱۳۵۸، یعنی یک روز پس از اشغال سفارت آمریکا، استعفا داد و امام نیز در ۱۵ آبان این استعفا را قبول کردند. مشخص بود که اعضای نهضت زادی و ملی‌گرا این اقدامات خارج از قاعده و قانون! را نمی‌پذیرفتند و آن را مداخله در امور دولت تلقی می‌کردند. 


طبس


 چگونگی حل مسئله گروگان‌گیری


اجرای رفرنداوم تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس شورای اسلامی. 


بدیهی بود که رویارویی با مسئله گروگان‌گیری فوری‌تر بود. شورای انقلاب از دو طیف لیبرال و ملی‌گرا و اصولگرا و ارزشی تشکیل می‌شد و برخلاف دولت موقت، دربست در اختیار لیبرال‌ها نبود. بنی‌صدر که در میان اعضای جریان لیبرال، کلیدی‌ترین شخصیت محسوب می‌شد، نظریه‌ای به نام «سه جهانی» ارائه کرده بود و بر همین اساس، حمایت اروپا و ژاپن را برای مقابله با تهدیدات آمریکا لازم می‌دید. او برخلاف نظر امام که خواستار مقابله با سلطه‌طلبی آمریکا بود و از دانشجویان حمایت می‌کرد، به‌طور ضمنی سعی می‌کرد عملکرد دانشجویان را زیر سؤال برده و با همکاری قطب‌زاده، به هر قیمت ممکن، گروگان‌ها را تحت نظارت دولت قرار دهد و سپس زمینه آزادی آنان را فراهم کند و با توجه به آنکه او «دو پهلو بازی می‌کرد» تا مدتی توانست خود را در صحنه حفظ کند، تا آنکه کم‌کم زمینهٔ مقابله با وی به علت عملکرد ضدانقلابیش فراهم شد.


بنی‌صدر پس از فرار از ایران، در آبان ۱۳۶۰، اهداف قبلی خود را آشکار کرد و عمل دانشجویان را به باد انتقاد گرفت: «من هیچ وقت تجاوز به یک سفارت خارجی را عملی شجاعانه نمی‌دانم. گروگان‌گیری باعث شد که پیام انقلاب ایران به جهان نرسد. در حقیقت گروگان‌گیری، انقلاب ایران را تحریف کرد، زیرا ما به اسم حقوق، حفظ حقوق بشر و آزادی انقلاب کردیم. گروگان‌گیری در ضمن باعث شد که دولت آمریکا یک انقلاب بسیار انسانی، یک انقلاب بسیار زیبا را درک نکند و باعث به هم خوردن انقلاب یک ملت فقیر گردد.»


از سوی دیگر، طیف ارزشی شورای انقلاب مانند شهید بهشتی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی که حل این مسئله را در دستان امام می‌دیدند، برای حل مسئله از ایشان استمداد کردند. هرچند که خود آقای هاشمی در مصاحبه‌ای گفته است که در جریان بحران گروگان‌گیری حتی طیف ارزشی هم منفعل عمل می‌کرد.


اعضای شورای انقلاب از طریق آقای هاشمی در جریان نظر امام قرار گرفتند: «نظر آقا این است: اگر شاه را اخراج کنند، گروگان‌ها را آزاد می‌کنند... به‌طور غیرمستقیم گفته شود به آمریکایی‌ها که ضمنی اعلام نمی‌کنیم. شما شاه را اخراج کنید، گروگان‌ها آزاد می‌شوند. ولی غیرمستقیم قول بگیریم.»


اما با توجه به پیچیدگی موضوع و سرسختی امام و دانشجویان که خواستار احقاق حقوق پایمال شدهٔ ملت ایران از این طریق بودند و با عنایت به حمایت گسترده مردمی از این واقعه که به‌عنوان سمبل مبارزه ضدآمریکایی درآمده بود و نیز وجود دو دیدگاه معارض ارزشی و لیبرال که با یکدیگر در نبرد بودند، کارها به سختی پیش می‌رفت.


اندک مدتی پس از گروگان‌گیری، شورای امنیت سازمان ملل این اقدام ایران را محکوم نمود، اما امام و طیف ارزشی شورای انقلاب که ارزشی برای سازمان‌های بین‌المللی تحت سلطهٔ آمریکا قائل نبودند به این امر اعتنایی نکردند.


این در حالی بود که بنی‌صدر، که در آن زمان وزارت امور خارجه را بر عهده داشت، به دنبال آن بود که در جلسهٔ شورای امنیت حضور یابد، اما رهبر انقلاب که ارزیابی درستی از مواضع اعضای شورای امنیت داشت و احتمال محکومیت ایران را می‌داد از این سفر جلوگیری نمود. به دنبال آن، بنی‌صدر که توانایی رویارویی مستقیم با امام را نداشت، بدون ذکر دلیل، از وزارت خارجه استعفا داد. پس از طرح بحث محاصرهٔ اقتصادی ایران و محکومیت کشورمان در دادگاه لاهه بر اثر جوسازی و فشارهای آمریکا، این کشور شاه را به پاناما فرستاد تا خشم مردم انقلابی را کاهش دهد. ولی این اقدام بیشتر موجب بدگمانی مردم شد و آن را نوعی توطئه بر ضد ایران تلقی کردند. شورای انقلاب به همین منظور، حضور شاه در پاناما و رأی همزمان دیوان لاهه را محکوم کرد و این کار را «عجولانه و سطحی» خواند.


در همین زمان آقای هاشمی رفسنجانی دربارهٔ طرح محاصرهٔ اقتصادی ایران گفت: «سازمان ملل متحد هرگز نمی‌تواند چنین کاری بکند، زیرا همهٔ کشورها، تابع امپریالیسم آمریکا نیستند و بسیاری از کشورها هستند که استقلال عمل دارند. بنابراین، آمریکا در این طرح نیز شکست خواهد خورد.»


در عمل اظهارات آقای هاشمی تحقق یافت و چند روز بعد، اعضای شورای امنیت، طرح تحریم اقتصادی ایران را رد کردند و همکاری محدود ایران با اروپا و ژاپن ادامه یافت. (همان) همین امر از فشار روانی حکم ضدایرانی دیوان لاهه نیز کاست.


در همین حال، صادق قطب‌زاده که بعد از بنی‌صدر به وزارت خارجه رسیده بود، تلاش‌هایی گسترده ولی محرمانه را برای حل مسئله گروگان‌ها آغاز کرد. او بدون آنکه هیچ یک از اعضای شورای انقلاب را در جریان بگذارد، خودسرانه و مخفی از طریق یک فرانسوی به نام «کریستین بورگه» و یک نفر آرژانتینی به نام «هکتور ویلالون»- که هر دو به وکالت اشتغال داشتند- تماس‌هایی را با مقامات کاخ سفید برقرار ساخت. او در سفری به اروپا، دو بار مخفیانه با همیلتون جردن- رئیس ستاد کاخ سفید- دیدار کرد و تلاش کرد تا ضمن مطرح کردن خود برای آمریکایی‌ها و ایفای نقش میانجی، راه‌حلی برای جلب نظر نیروهای انقلابی داخلی و دانشجویان پیرو خط امام از یک طرف و مقامات رسمی دولت آمریکا از طرف دیگر پیدا کند و برای آمریکایی‌ها نقش فرشتهٔ نجات را ایفا کند. اما با توجه به آنکه قدرت واقعی در ایران در دستان امام راحل بود و دانشجویان نیز تابع نظرات ایشان بودند، وی نتوانست آن‌طور که باید و شاید به آمریکایی‌ها خوش خدمتی کند و خود را برای آن‌ها مطرح نماید. 


طبس


با کنار رفتن جلال‌الدین فارسی، کاندیدای حزب جمهوری اسلامی، برای ریاست جمهوری و عدم تأیید کاندیداتوری شهید آیت از طرف حزب مزبور و کناره‌گیری وی، میدان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری به انحصار کاندیداهای لیبرال درآمد. بنی‌صدر که برنامه‌ای دقیق و از پیش تنظیم شده داشت و با توجه به آنکه خود را به‌عنوان یک اقتصاددان و روشنفکر مطرح کرده بود، با رواج این تصور که مورد حمایت حضرت امام می‌باشد، توانست اکثریت قاطع آرا را به خود اختصاص دهد و در دی‌ماه ۱۳۵۸، به‌عنوان اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود. در نتیجه جناح لیبرال، در حاکمیت و نظام سیاسی باقی ماند.


نیروهای خط امام نیز با استفاده از پایگاه وسیع روحانیت و نیروهای ارزشی و انقلابی در میان مردم و همچنین حمایت علنی امام، توانستند اکثریت قاطع کرسی‌های مجلس را به دست آورند. در نتیجه، قوهٔ مجریه به طور عمده در اختیار لیبرال‌ها و قوهٔ مقننه به دست نیروهای ارزشی و اصولگرا افتاد. 


شاید بزرگترین چالش شورای انقلاب، هنگامی آغاز شد که اعضای کمیسیون حقیقت سازمان را یافتند. شورای انقلاب به اصرار بنی‌صدر با ۸ رأی موافق در برابر ۳ رأی مخالف، خواستار تحویل گروگان‌ها به دولت شد.


دانشجویان که می‌دانستند دیدار کمیسیون با گروگان‌ها سرانجام به سازش با آمریکا منجر می‌شود، به شدت با شورای انقلاب و به ویژه جناح لیبرال آن درگیر شدند. با توجه به درگیری‌های قبلی که دانشجویان با بنی‌صدر و قطب‌زاده داشتند- چون این دو نفر دانشجویان را در دیدارهای خصوصی با آن‌ها محکوم کرده و می‌گفتند که مثل دولت در دولت عمل می‌کنند؛ این‌بار نیز کشمکش سختی بین شورای انقلاب و دانشجویان شکل گرفت.


 


در این میان، بنی‌صدر به دروغ متوسل شد و گفت «دانشجویان، پیشنهاد تحویل گروگان‌ها را خدمت امام تقدیم کرده بودند.» و این در حالی بود که به گفتهٔ معصومه ابتکار «امام، آشکار تأکید کرده بودند، مسئلهٔ گروگان‌ها باید توسط مجلس حل شود.» اما قطب‌زاده و بنی‌صدر به امید اجرای استراتژی خود، فرمان ایشان را نادیده گرفتند.


سرانجام شورای انقلاب، قطب‌زاده را مأمور تحویل گرفتن گروگان‌ها کرد. اما دانشجویان در برابر وی موضع تندی گرفتند. یک شب قبل از آن، از قول قطب‌زاده اعلام شد که وی به امر امام و مصوبهٔ شورای انقلاب، برای تحویل گرفتن گروگان‌ها و سفارت سابق آمریکا از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به محل سفارت سابق آمریکا خواهد رفت. وی که می‌دانست با مخالفت دانشجویان روبه‌رو خواهد شد ادعا کرد که «تحویل گرفتن گروگان‌ها به‌منظور آزادی آن‌ها نیست و این امر بنا به دستور امام به عهدهٔ مجلس گذاشته شده است.»


در پایان این کشمکش‌ها، دانشجویان بیانیه‌ای صادر کردند و ملاقات اعضای کمیسیون با همهٔ گروگان‌ها را انحرافی و غیرممکن دانسته و آمادگی خود را برای تحویل گروگان‌ها به شورای انقلاب اظهار داشتند. آنان از سانسور نظرات‌شان از سوی رسانه‌ها نیز انتقاد کردند. قطب‌زاده روز بعد از این وقایع، به سفارت رفت و با دانشجویان گفت‌وگو کرد، ولی نظرات آنان را غیرقابل قبول خواند.


پس از بهبودی امام و مرخصی ایشان از بیمارستان قلب، راه‌حل نهایی این مشکل نیز به دست ایشان گشوده شد. امام دیدار اعضای کمیسیون با تمامی گروگان‌ها را منوط به اعلام نظر آنان در مورد جنایات شاه پیش از خروجش از ایران دانستند که این تصمیم مورد پذیرش اعضای کمیسیون نبود. بنابراین، آنان ایران را ترک کردند.


مجموعهٔ عملکرد نیروهای لیبرال در جریان این مسئله، دانشجویان را به این نتیجه رساند که این جناح تنها به فکر منافع خود و سازش با آمریکاست.


طبس


مسئلهٔ انتقال گروگان‌ها از سوی دانشجویان به دولت تحت حاکمیت بنی‌صدر، در سال ۱۳۵۹ نیز ادامه یافت. بنی‌صدر بر مبنای همان استدلال خانم ابتکار که در بالا ذکر شد، تلاش داشت تا هرچه سریع‌تر مقدمات آزادی گروگان‌ها را فراهم آورد تا به معامله‌ای دوجانبه با کارتر دست بزند. او بر همین اساس، ادعا می‌کرد که «با زندانی کردن گروگان‌ها نمی‌توانیم آمریکا را به زانو درآوریم.» پس‌ازآن قرار شد تا شورای انقلاب دربارهٔ زمان تحویل و چگونگی انتقال و محل نگهداری گروگان‌ها تصمیم بگیرد.


اما اختلاف بنی‌صدر، شورای انقلاب و دانشجویان، بر سر انتقال گروگان‌ها باز هم ادامه یافت و بنی‌صدر مانند گذشته تلاش داشت تا به هر وسیله ممکن گروگان‌ها را از کنترل دنشجویان خارج کند. از سوی دیگر، جناح اصولگرای شورای انقلاب بر نظرات سابق خود تأکید داشتند و معتقد بودند که دولت ایران نباید به طور رسمی مسئولیت نگهداری گروگان‌ها را – حتی برای مدت کوتاهی- بر عهده بگیرد.


از سوی دیگر، حزب اصولگری جمهوری اسلامی که تمامی نیروهای انقلابی و پرو خط امام را در خود جای داده بود، معتقد بود که صلاح نیست گروگان‌ها از دست دانشجویان پیرو خط امام خارج شوند.


 آثار و پیامدهای تسخیر لانه جاسوسی


شاید بتوان مهم‌ترین کار مضر و خرابکارانهٔ آمریکا در جهت تضعیف وحدت ملی ایران را فعالیت‌های مخرب این کشور در استان کردستان دانست که موجب می‌شد اقدامات تجزیه‌طلبانه در این بخش از کشور، شتاب بیشتری به خود بگیرد. این در حالی بود که آمریکایی‌ها به‌طور رسمی، هرگونه دخالت در ناآرامی‌های این استان را تکذیب می‌کردند و تلاش کردند تا در صحبت با مقامات دولت موقت از خود سلب مسئولیت کنند.


این ادعاهای اعضای سفارت آمریکا در حالی صورت می‌گرفت که یکی از آن‌ها، یعنی جان‌گریوز در نامه‌ای به رؤسای خود در واشنگتن، سناریوهای گوناگونی را برای تضعیف وحدت ملی و ایجاد هرج‌ومرج در کشور و سقوط جمهوری اسلامی پیشنهاد می‌کند.


با درنظر گرفتن اینکه غائله کردستان با اینکه نمی‌توانست به خواسته‌های خود برسد، ولی با استمرار کمک‌های خارجی یک‌باره نیز از بین نرفت. نفعی که آمریکا برای خود در این وقایع دنبال می‌کرد به شرح زیر است:


الف) جمهوری اسلامی درصدد مقابله با این جریان برمی‌آید و مدت زیادی امکانات و توانایی‌های انقلاب، صرف این امر می‌شود و از پرداختن به زمینه‌های سازنده جلوگیری می‌شود و این خود یک امتیاز به نفع ضدانقلاب است.


ب) جمهوری اسلامی ناچار به مذاکره با رژیم بعث شده و در ازای پایان تحرکات عراق، نگرانی آمریکا از بابت گسترش انقلاب اسلامی در منطقه یا آنچه صدام تحریک شیعیان عراق می‌خواند، از بین می‌رود.


ج) در صورت درگیری ارتش در مقابله با این جریان، بافت و سیستم ارتش که وابسته به آمریکا می‌باشد، به خاطر پرداختن به درگیری دست‌نخورده باقی می‌ماند و همچنین احتیاج به لوازم یدکی، این وابستگی را تشدید می‌کند و در نتیجه کانال نفوذی آمریکا باز می‌ماند.


جاسوسان سفارت آمریکا همچنین با استفاده از همکاری‌های اطلاعاتی خود با اسرائیل و با کشف رمز اطلاعات مبادله شده بین نیروهای رژیم بعث موفق شده بودند اطلاعات ارزشمندی را در ارتباط با مسائل کردستان جمع‌آوری کنند.


موضوع، فعالیت کردهای عراق


هر هفته دولت عراق از طریق قبایل کرد سورژیل که حکم «سواره‌نظام» دولت عراق را دارند، کمک‌های نظامی و غیره برای کردهای ایران ارسال می‌کند. کردهایی که در ایران مجروح می‌شوند، توسط دولت عراق به بیمارستان‌های نظامی و غیرنظامی در شمال عراق انتقال داده می‌شوند. دولت عراق همچنین به کردهای عراق اجازه می‌دهد که اسلحه گرفته و سپس به ایران بروند تا علیه رژیم ایران به رهبری آیت‌الله خمینی بجنگند.»


سیا برای کسب اطلاعات در مورد کردستان از جاسوسان ایرانی، عرب و آمریکایی نیز استفاده می‌کرد که اسامی برخی از آن‌ها که در جلد ۳۲ اسناد لانهٔ جاسوسی آمده و به شرح زیر است: پرکار اقدام از رؤسای ساواک، علی قاضی از اعضای سفارت شاهنشاهی در آلمان غربی، همایون روشنی دانشجوی ایرانی در آمریکا و یو. ان. کمل/ او. یو. ان فسیل/ دو خبرنگار آمریکایی که اسامی واقعی آن‌ها مشخص نیست.


مجموعهٔ اسناد ذکر شده و هزاران برگهٔ سندی که در مجموعهٔ اسناد لانه جاسوسی نشان‌دهندهٔ تلاش‌های فتنه‌انگیز مأموران و جاسوسان سفارت آمریکا برای تضعیف وحدت ملی در کشور است و مسلم آنکه تسخیر لانه جاسوسی به پایان این فعالیت‌ها و افزایش انسجام، یکپارچگی و وحدت ملی منجر شد.


در پایان این بخش، باید به یکی دیگر از آثار مهم اشغال لانهٔ جاسوسی، یعنی از بین‌بردن خودباختگی اشاره کرد. مردم ایران در پیروزی انقلاب اسلامی، مبارزه و مقابله با شاه را که از مظاهر استکبار بود تجربه کرده بودند، اما خودباختگی برخی افراد در مقابل قدرت پوشالی غرب و به‌ویژه، آمریکا هنوز برطرف نشده بود و تأثیرات آن در جامعهٔ ایران مانند گذشته ادامه داشت؛ اما با تسخیر لانهٔ جاسوسی، نه فقط در ایران، بلکه در جهان، اسطورهٔ قدرت آمریکا در هم شکست. آمریکا در طول حیات خود چنین ضربهٔ مهلک حیثیتی را نخورده بود و مردم دلیر ایران با حمایت از این کار انقلابی، از بعد سیاسی به یک رشد سریع و جهشی قابل توجه دست یافتند که مهم‌ترین عامل آن پایان خودباختگی در برابر قدرت ظاهری آمریکا بود.


پس از پیروزی ۲۲ بهمن، در بی‌سابقه‌ترین شکل ممکن وحدت ملی متجلی شد و تمام اقشار مردم یکپارچه به حمایت از این اقدام برخاستند و دوباره شور انقلاب در سطوح مختلف احیا شد. نقشه‌ها و طرح‌های سری آمریکا در ایران و جهان که برای حفظ آن‌ها سرمایه‌گذاری زیادی شده بود افشا گردید، مجهزترین مرکز توطئه علیه نظام و انقلاب برچیده شد، به مبارزین مسلمان در کشورهای دیگر و نهضت‌های آزدی‌بخش ثابت شد که می‌توانند با حرکت‌های ابتکاری مورد حمایت ملت، رودرروی آمریکا بایستند و منافع نامشروع آن را در سطح جهان به خطر اندازند، در پهنهٔ جهانی ثابت کرد که ایران بر اصول و آرمان‌هایش ثابت قدم ایستاده و به حق، پرچمدار نهضت‌های ضداستعماری است و قاطعیت رهبری امام در مبارزه‌اش با شرق و غرب بر جهانیان بیش از پیش روشن شد.»


متن کامل این مقاله را می‌توانید از اینجا download مشاهده کنید.


انتهای پیام/4084/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته