دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
02 شهريور 1399 - 14:00
روز چهارم: حضرت حر و طفلان حضرت زینب (س)؛

طفلان زینب چگونه فدایی نهضت حسین (ع) شدند؟

چهارمین روز از دهه محرم اختصاص دارد به دو طفلان حضرت زینب (س) که با سن کوچکشان آماده جانشفانی در راه دایی شان امام حسین (ع) برآمدند و همچنین اختصاص دارد به حضرت حرّ (ع) که شهید راه کربلا می باشد.
کد خبر : 509686
images.jpeg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، در این روز عبیدالله بن زیاد مردم را در مسجد کوفه گرد آورد و خود به منبر رفت و گفت: اى مردم! شما آل ابى سفیان را آزمودید و آنها را چنان که مى‏خواستید، یافتید! و یزید را مى‏شناسید که داراى سیره و طریقه‏اى نیکو است! و به زیر دستان احسان مى‏کند! و عطایاى او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولى را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.


سپس از منبر به زیر آمد و براى مردم شام نیز عطایائى مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم براى حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوى نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند.


به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه كه عبارت بودند از:



  • شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛

  • یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛

  • حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛

  • مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛


پس از این حرکت، 13 هزار نفر درقالب 4 گروه به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.


 



 


طفلان حضرت زینب (س)


شب و روز چهارم محرم را برای دو طفل جوان (نقل شده ده ساله)، اما بلند پرواز حضرت زینب سلام الله علیها عزاداری می کنند. استدلال این دو آقازاده آن بود که مادر ما از همه به ابی عبدالله (ع) نزدیکتر است و ما می بایست اولین قربانیان کربلا باشیم، اما اینگونه نشد.


ظهر عاشورا اول نوبت علی اکبر بود، و بعد دیگران تا قاسم ابن حسن و دیگر طاقت این نوجوانان طاق شد و از مادر جهت دریافت اجازه از امام تقاضا کردند. بالاخره حضرت زینب (س) برای گرفتن اذن میدان فرزندانش به سوی برادر خویش رفت.به هر تقدیر امام اذن میدان جعفر و عون دو نوجوان حضرت زینب (س) را صادر فرمودند. از بس این نوجوانان کوچک بودند زره ها برایشان بزرگ بود و نقل شده که نوک غلاف شمشیرهایشان به زمین کشیده می شد… نوجوانان وارد میدان شدند … رجز خواندن را با معرفی به عنوان پسران زینب دختر علی ابن ابیطالب (علیهما السلام) شروع و با اسم مبارک دایی تکمیل کردند: “امیری حسین و نعم الامیر” : حسین من است و چه خوب فرماندهی است … و به سوی لشکر سفاکان حمله ور شدند … یزیدیان حلقه ای زدند و دو آقازاده جوان را در میان خود محبوس کردند و به شکل ناجوانمردانه ای به شهادت رساندند تا نشانه ای دیگر باشد از آنکه زینب (س) همه هستی خود را در راه برادر داد.


پس از شهادت عون و جعفر (که نام پدر بزرگوار آنها و همسر زینب کبری (س) عبدالله ابن جعفر است) ، حضرت زینب (س) بر خلاف کاری که در مورد دیگر شهدا و خصوصا علی اکبر انجام دادند (و خود را به بالین شهید رساندند و مددکار امام حسین (ع) شدند) به هیچ وجه به میدان نرفتند و حتی از خیمه خارج نشدند تا باعث شرمندگی امام نشوند. انگار که اصلا جگرگوشه هایشان کشته نشدند… و ابی عبدالله (ع) خودشان به کمک حضرت عباس (ع) بدن های بی جان خواهر زاده را به خیام باز گرداندند.


 



 


حضرت حر


حر فرزند یزید بن ناجیه بن سعد بن منجار ریاح از بزرگان قبیله بی تمیم و شاخه بنی ریاح بود . شخصیت ممتازی داشت و بزرگ قبیله خود بود و در کربلا ، بعد از عمر سعد ، مهمترین شخصیت سپاه دشمن بود .


مانع از حرکت آن حضرت به سوی کوفه شد. کاروان حسین را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و امام در آنجا فرود آمد. حر وقتی فهمید کارجنگ با حسین بن علی جدی است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین پیوست.


توبه کنان کنارخیمه های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. حر با اذن امام به میدان رفت و در خطابه ای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ باحسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد امام بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجز خوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته