دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
20 آبان 1401 - 12:31
گزارش آنا از تحولات قفقاز جنوبی؛

فقط ردپای انگلیس را دنبال کنید

فقط ردپای انگلیس را دنبال کنید
شاید در صحنه تحولات قفقاز جنوبی، کمتر کسی به این نکته پرداخته باشد که اساسا «غرب» یک کل منسجم نیست و با دنبال کردن رد پای انگلستان، به یک فتنه ژئوپلیتیکی می‌رسیم که بازیگران متعددی از جمله ترکیه در آن دخیل هستند.
کد خبر : 812451

خبرگزاری آنا، گروه منطقه و جهان، مریم خرمائی: «ترکیه در مرز‌هایی که روی نقشه‌ها کشیده اند، نمی‌گنجد»؛ این جمله‌ای است که چندی پیش «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه درباره کشورش گفت.

پایگاه‌های نظامی ترکیه که بدون کسب تکلیف از دولت دمشق در خاک سوریه بنا شده، حملات هوایی پی در پی به شمال عراق، حضور ممتد نظامیان ترک در قبرس شمالی و این روز‌ها تحولات قفقاز جنوبی، همه و همه گواه بلندپروازی اردوغان و در عین حال تهدیدی است که در این جمله نهفته است.

وقتی صحبت از مناقشه قره باغ و ایجاد دالان ترانزیتی در جنوب ارمنستان به میان می‌آید، رد پای ترکیه و دامنه نفوذ آن در منطقه قفقاز، بسیار محسوس است تا آنجا که به نظر می‌آید این کشور به عنوان یکی از بازیگران میانی صحنه بین الملل، به نوعی ائتلاف پیچیده با برخی کشور‌ها دست یافته است- ائتلافی که بیش از هر چیز مبتنی بر تضاد منافع میان اعضای پکیجی است که ما «غرب» می‌نامیم.

در مصاحبه ای که چندی پیش با «شعیب بهمن» کارشناس حوزه اوراسیا و قفقاز جنوبی داشتیم، به تفصیل به تفاوت دیدگاه روسیه و «غرب» درباره احداث دالان «زنگه زور» در امتداد مرز ۴۲ کیلومتری ایران-ارمنستان پرداختیم.  

اما شاید در صحنه تحولات قفقاز جنوبی، کمتر کسی به این نکته پرداخته باشد که اساساً پکیج غرب به «اتحادیه اروپا، آمریکا و انگلیس» قابل تفکیک است و در گذرگاه به مراتب بزرگ تری به نام «دالان تورانی»، آن باریکه ۴۲ کیلومتری حائل میان ایران و ارمنستان حکم یک گره را دارد که جنگ دوم قره باغ پوششی برای آزادی نظامی آن بود و توافقنامه بستری برای آزادی سیاسی آن. البته توافقنامه‌ای که از یک سو برای ترکیه-جمهوری آذربایجان دندان گیر باشد و از سوی دیگر، منافع غرب منهای اتحادیه اروپا را تأمین کند.

نکته سنجی و جزئی گرایی این فرصت را فراهم می‌کند که همزمان با حفظ هوشیاری در قبال اتحاد غرب برای مهار «ایران، روسیه و چین» در مسیر‌های ترانزیتی قفقاز جنوبی، از شکافی که انگلیس و آمریکا با اتحادیه اروپا دارند برای خنثی کردن نقشه‌های آن‌ها استفاده کنیم.

اما پیش از آن مهم است که بدانیم چه کسانی پشت پرده تنش‌های قفقاز جنوبی هستند، تفاوت دید آن‌ها با اتحادیه اروپا در کجاست و اینکه در صحنه رقابت داخلی میان کشور‌های غربی، چه جایگاهی برای ترکیه تعریف شده است.

**دالان تورانی؛ مهار چین و تخلیه انرژی روسیه- ایران

در تاریخ ۹ آبان، به همت «موسسه مطالعات جهان معاصر» نشستی با عنوان «دالان تورانی ناتو و امنیت ملی ایران» برگزار شد که طی آن، «احمد کاظمی» رئیس مرکز پژوهش‌های کاربردی صدا و سیما، جنگ دوم قره باغ را یک پروژه کاملا ژئوپلیتیکی عنوان کرد که هدف از آن، استقرار دالان تورانی ناتو بود –دالانی که از ترکیه تا آسیای مرکزی ادامه دارد.

به گفته این کارشناس مسائل حوزه قفقاز و اوراسیا، پشتوانه ایدئولوژیکی ایجاد این دالان، بحث «پان ترکیسم» است که کارکرد فرهنگی ندارد و به دنبال ایجاد یک غلیان قومی در منطقه است. به این ترتیب، تمام گسل‌های قومی فعال می‌شود و علاوه بر مناطق آذری نشین ایران، این شامل مراکز تاتار نشین روسیه و مناطق اویغور نشین چین هم هست.

حتی ایده نامگذاری این دالان هم به تلاش‌های انگلیس در قرن ۱۹ بازمی گردد- بازه زمانی که به دنبال راه‌اندازی ایده پان‌ترکیسم یا توران در آسیای میانه بود و بعد‌ها  در سده ۲۰، ترکان جوان به دنبال این ایده رفتند.

فقط ردپای انگلیس را دنبال کنید

اما در قرن حاضر، اصلی‌ترین هدف دالان تورانی ناتو، قطع شاهراه ترانزیتی است که به همگرایی هرچه بیشتر چین، روسیه و ایران منجر می‌شود. ناگفته نماند که در سال ۲۰۲۱، حجم صادرات چین ۳ تریلیون و ۳۶۱ میلیارد دلار بود که از این مقدار، سهم اروپا ۷۰۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود. برای همین است که برای غرب، خطر ترانزیتی چین بیشتر از خطر نظامی آن است.

به گفته کاظمی، با تحقق دالان تورانی، ارتباط طرح «یک کمربند یک جاده» چین با ایران قطع می‌شود. غرب هم می‌خواهد که طرح یک کمربند- یک جاده به ایران وصل نشود چراکه به این ترتیب، سه مسیر پیدا خواهد کرد. خلیج فارس، سوریه و عراق به اروپا و مدیترانه و ترکیه به سمت اروپا.

به این ترتیب، چین یک شاهراه مستقل را به دست می‌آورد و این هم افزایی منجر به تقویت ایران، چین و روسیه می‌شود. بنابراین، اگر فقط یک دلیل وجود داشته باشد که روسیه و چین با دالان تورانی ناتو مخالفت کنند، همین مسئله ترانزیتی کافی است.

از دیگر اهدافی که این دالان دنبال می‌کند کنترل شاهراه انرژی آسیای مرکزی است و دست‌های پنهان انگلستان است که صحنه گردانی حوادث را بر عهده دارد. انگلستان که اکنون متهم به دخیل بودن در عملیات انفجار خط لوله نورد استریم است، در خطوطی که از باکو تا ایتالیا کشیده شده نقش اول سرمایه گذاری را بر عهده دارد. گازی که در این خطوط جریان می‌یابد، باید از آسیای مرکزی تامین شود. این در حالی است که آسیای مرکزی نقش مهمی در تامین انرژی چین دارد که قرار است تا ۱۰ الی ۱۵ سال آینده از آنچه که هست قدرتمندتر شود.

کاظمی در این رابطه می‌گوید: برای انگلستان برگزیتی این مثل کابوس است که انرژی روسیه مستقیماً و بدون واسطه به اروپا ارسال شود و پیوست امنیتی، سیاسی و فرهنگی بیاورد. جنگ اوکراین هم دقیقا به همین دلیل ایجاد شد که اتحادیه اروپا به روسیه وابسته نشود.

با این اوصاف، انگلستان می‌خواهد با کنار گذاشتن روسیه و ایران، انرژی را از آسیای میانه به سمت اروپا ببرد تا به این ترتیب، هم نبض شریان انرژی اتحادیه اروپا را در اختیار بگیرد و هم به تهران و مسکو ضربه بزند.

این در حالی است که طبق طرح دالان تورانی، یک شاخه از این خطوط انتقال گاز باید از جنوب ارمنستان عبور کند تا به این ترتیب ایران از منظر ژئواکونومیک و ژئوانرژی تخلیه شود چراکه با استفاده از گاز آسیای میانه، بحث انتقال گاز ایران به ارمنستان، نخجوان و ترکیه با جایگزین شدن گاز آسیای میانه منتفی می‌شود.

اما تخلیه ظرفیت‌های ژئوانرژی، تنها آسیب امنیتی نیست که این دالان برای ایران به همراه دارد، بلکه انسداد میراث تاریخی، فرهنگی، تمدنی ایران و نیز تشیع زدایی از طریق شوونیسم قومی نیز از دیگر آسیب‌های امنیتی مهم آن تلقی می‌شود. دالان تورانی ناتو یک فتنه ژئوپلیتیکی است.

 

**سرکوب اتحادیه اروپا با ابزار ناتو

آنچه در نشست موسسه مطالعات جهان معاصر مطرح شد، سوالات بیشماری را به ذهن متبادر می‌کند ازجمله اینکه «همپوشانی و تضاد منافع بازیگرانی که در این عرصه حضور دارند، به چه نحو خواهد بود»؟

 همچنین سوالاتی وجود دارد مبنی بر اینکه اگر پکیج غرب (اتحادیه اروپا، آمریکا و انگلستان)‌علاقمند به تشکیل این دالان باشند تا از طریق ترانزیتی سه کشور ایران، چین و روسیه را مهار کنند و پان ترکیسم را به عنوان موتور محرکه این تغییر ژئوپلیتیکی در نظر بگیریم که می‌تواند به فروپاشی جنوب ارمنستان و چه بسا کل آن منجر شود، چه اندازه به اردوغان مجال یکه تازی داده خواهد شد؟ اعطای این حد از قدرت به ترکیه، در آینده‌ای نه چندان دور چه اندازه برای غرب خطرناک است و آیا غرب به فروپاشی ارمنستان تن می‌دهد؟

در ادامه این مطلب، شما را به مطالعه مشروح گفتگوی خبرنگار آنا با  «احمد کاظمی» رئیس مرکز پژوهش‌های کاربردی صدا و سیما، دعوت می‌کنیم:

فقط ردپای انگلیس را دنبال کنید

**با فرض حضور انگلیس و اسرائیل پشت احداث این دالان، انگلستان را باید در چه پکیجی تعریف کرد؟ انگلستانی که خودش را یک کشور اروپایی می‌داند یا انگلستانی که خودش را از اتحادیه اروپا جدا کرده است؟ 

انگلستانی که ما از آن صحبت می‌کنیم، در چارچوب اروپای جزیره‌ای خارج از اروپای قاره‌ای قابل تعریف است. به عبارتی منظورمان همان انگلستان برگزیتی است. در همین چارچوب است که «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه که سودای نوعثمانی گری دارد، تقریبا طی ۲۰ سال گذشته با اغلب کشور‌های اروپایی از ایتالیا گرفته تا فرانسه و آلمان دست کم درگیری لفظی داشته است.

اردوغان کلی صفات و القاب منفی درباره رهبران اروپایی استفاده می‌کند (که نمونه آن را می‌توان به دعوای سال گذشته با فرانسه پیرامون تنش در دریای مدیترانه اشاره کرد). ولی حتی شاهد یک مورد از این تنش‌ها با انگلستان نبوده اید. یک مورد هم نیست که در آن، اردوغان با انگلستان با لحن تند حرف زده باشد.

در اینجا منظورمان همان انگلیسی است که مغز متفکر ناتو را تشکیل می‌دهد، انگلیسی که محور ناتو است. در این چارچوب، آمریکا باید قدرت سخت افزاری و انگلیس قدرت رهبریش را علیه تحقق ایده اروپای مستقل بسیج کند. 

در واقع، انگلیس و آمریکا (به عنوان محور‌های اصلی ناتو) اجازه ایجاد اروپای مستقل یا همان چیزی که ما تحت عنوان ارتش اروپایی می‌شناسیم را نخواهند داد.

**آیا ممکن است از یک جایی به بعد غرب با ترکیه تضاد منافع پیدا کند و آیا باید منتظر باشیم که غرب هم در درون خودش، درگیر تضاد منافع شود؟ یعنی انگلستان و آمریکا در یک سمت بایستند و اتحادیه اروپا در سمت دیگر ماجرا؟

نگاه انگلستان و آمریکا با نگاه اروپا به دالان تورانی ناتو یکسان نیست. اگر دالان تورانی ناتو تحت حمایت انگلستان شکل بگیرد و اردوغان تقویت شود، حتما شرایط به ضرر اروپا تغییر خواهدکرد.

اردوغان در حال حاضر متهم به استفاده ابزاری از بحران مهاجرت برای باج خواهی از اروپا است، با این حساب، وقتی دالانی وجود داشته باشد که انرژی و ترانزیت اروپا در گرو عبور از آن باشد، قطعا ترکیه از آن هم استفاده ابزاری خواهد کرد.

برای همین است که وقتی اندیشکده‌های آمریکایی و انگلیسی را با اندیشکده‌های اروپایی مقایسه می‌کنید به دو دیدگاه متفاوت می‌رسید. اندیشکده‌های اروپایی می‌گویند که آسیای مرکزی ظرفیت تأمین انرژی اروپا را دارند و تمرکزشان چندان روی دالان تورانی نیست.

اما اندیشکده‌های انگلیسی و آمریکایی روی ایجاد دالان تورانی برای تأمین انرژی تاکید می‌کنند. بنابراین، در بطن موضوع، اتحادیه اروپا تقویت ترکیه در قالب دالان تورانی ناتو را با توجه به تجاربی که در قبرس دارد، با توجه به تجاربی که همین حالا در مبحث انرژی دریای مدیترانه مطرح است، به صلاح خود نمی‌داند. طی یک ماه گذشته، اردوغان دست کم ۱۰ بار یونان را به حمله نظامی تهدید کرده است. بنابراین، طبیعی است که اروپایی‌ها در مقوله (قدرت دادن به اردوغان) با انگلیس و آمریکا همراه نیستند.

**با توجه به تهدیدی که قدرت یابی ترکیه برای اتحادیه اروپا دارد، آیا امیدی به تغییر نظر بروکسل درباره ایجاد دالان تورانی هست؟

یکی از ایراد‌هایی که به رسانه‌های ایران وارد است، این است که چرا از این زاویه به مسئله نگاه نمی‌کنند. چرا روی نگاه اروپا مانور نمی‌دهند چراکه این نگاه می‌تواند به این راهکار منجر شود که بعد از یک زمستان سرد، ممکن است اتحادیه اروپا به این نتیجه برسد که شاید بهتر است از مسیر ایران به گاز آسیای مرکزی دستیابی پیدا کنیم.

در خصوص ایجاد دالان تورانی، بین نگاه انگلستان با نگاه اتحادیه اروپا تفاوت وجود دارد کمااینکه بین نگاه انگلستان با اروپا در قبال مسئله اوکراین هم شاهد تفاوت‌هایی هستیم. هیچ وقت آلمانی‌ها در آن نگاه تندی که انگلیس به روسیه دارد، شریک نمی‌شوند.

به همین خاطر است که انگلستان (در کنار آمریکا) تلاش می‌کند تا با جنگ صفحه منطقه را عوض کند.

‌در مسئله قفقاز جنوبی و دالان تورانی هم مسئله همین است و فقط رد پای انگلیس را باید دنبال کرد. دالان تورانی ناتو گزینه مطلوب اتحادیه اروپا نیست بلکه این ظرفیت منطقه است که برای آن‌ها یک گزینه مطلوب تلقی می‌شود، اما هنوز درباره اینکه این ظرفیت به چه شکلی باید به آن‌ها منتقل شود، ندارند.

**با توجه به این اختلاف دیدگاه، آمریکا و انگلستان ترجیح می‌دهند که مدیریت این دالان احتمالی با ارمنستان باشد یا با ترکیه و جمهوری آذربایجان؟

از منظر انگلستان و ناتو، دالان تورانی ناتو یک طرح بین المللی است و چنانچه این رویا تحقق پیدا کند، تمرکزشان آن خواهد بود که مدیریتش به نفع ترکیه تمام نشود. فراموش نکنیم که به رغم روابط خوب، آمریکا و انگلیس همیشه سطح محدودی از نقش آفرینی را برای ترکیه قائل بوده اند. برای مثال در بحث اخوان گری، آمریکا پشت ترکیه نایستاد برای همین است که پروژه اخوانی گری در لیبی، تونس و مصر شکست خورد.

اما نکته حائز اهمیت این است که وقتی دالان شکل بگیرد، وقتی ظرفیت‌های نهفته ژئوپولیتیکی با یک ایدئولوژی شوونیسمی فعال شود، مشخص نیست که مدیریت این دالان در دهه‌های بعدی به دست چه کشوری خواهد افتاد. این نکته‌ای است که امروز نمی‌توان پیش بینی دقیقی از آن ارائه داد، اما مشخص است که آمریکایی‌ها علاقه دارند که به هر حال، ترکیه را در یک جا‌هایی مهار کنند. موضع گیری واشنگتن در قبال کردها، اثباتی بر این ادعا است. مقابله با نقش ترکیه در اخوانی گری مثال بارز دیگری است که علاقمندی آمریکا به مهار اردوغان را نشان می‌دهد.

اما سوال این است که وقتی دالان تورانی شکل گرفت، آمریکا و انگلیس تا کجا می‌توانند قدرت مدیریت ترکیه را داشته باشند؟ به ویژه که ما در غرب آسیا شاهد افول نقش آمریکا به نفع تمرکز بر شرق آسیا هستیم.

اگر دالان شکل بگیرد، آیا آمریکا و انگلیس می‌توانند انرژی که از منظر ژئوپلیتیکی آزاد می‌شود را کنترل کنند؟ این‌ها ابهاماتی است که از قضا در برخی اندیشکده‌های آمریکایی مطرح می‌شود. به همین خاطر هم هست که در اندیشکده بروکینگز، جاه طلبی‌های ژئوژپلیتیکی «الهام علی اف»‌رئیس جمهور آذربایجان را با جاه طلبی‌های صدام حسین مقایسه می‌کنند.

به قول معروف، در آمریکا همیشه نگاه ساکسونی غالب نیست و گاه آن‌ها با نگاه «جفرسونی» به مسائل خیره می‌شوند که بر این واقعیت متمرکز است که شاید بهتر باشد به جای برتری جویی، به مخاطره فعال کردن این گسل هم فکر کنیم- گسلی که بعدا می‌تواند خود آمریکا را در منطقه قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی درگیر پرداخت هزینه مضاعف کند. این‌ها مباحثی است که به نظر من باید در رسانه‌ها بیشر به آن‌ها توجه کرد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته