دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
تقی‌زاده از تندروترین چهرهای سیاسی مشروطه؛

نقش غرب زده‌ها در ناکامی جنبش مشروطه چه بود؟

نقش غرب زده‌ها در ناکامی جنبش مشروطه چه بود؟
سید حسن تقی‌زاده از تندرورترین چهره‌های سیاسی دوره جنبش مشروطه به شمار می‌آمد. او با تندروی خود، جنبش مشروطه ایران را به سمت ناکامی سوق داد و خود نیز در خدمت دستگاه استبدادی رضا شاه پهلوی درآمد.
کد خبر : 819725

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری آنا، سید حسن تقی‌زاده از مشهورترین و تندرورترین چهرهای سیاسی دوره جنبش مشروطه به شمار می‌آمد. او که مطابق تعریف قانون مشروطه، باید در راستای کنترل قدرت، برای حفظ آزادی و منافع شهروندان گام بر می‌داشت با تندروی خود، نه تنها جنبش مشروطه ایران را به سمت ناکامی سوق داد بلکه خود نیز در خدمت دستگاه استبدادی رضا شاه پهلوی درآمد.

** خاستگاه سید حسن تقی‌زاده

تقی‌زاده به جریان افراطی انجمن آذربایجان و سپس دموکرات دوره دوم مشروطه تعلق داشت. انجمن آذربایجان حدود ۳ هزار نفر عضو داشت و ریاست آن بر عهده سید‌حسن تقی‌زاده بود.

مهمترین اقدام این انجمن آموزش نطامی بود. محل انجمن آذربایجان در خیابان اکباتان قرار داشت و تا آخرین دوره حیات مجلس اوّل با محمد علی شاه قاجار جنگید. شعبه اصلی انجمن آذربایجان «کمیته دهشت» بود که در راس آن، تروریست قفقازی حیدرخان عمو اقلی قرار داشت که مهمترین وظیفه اش ترور مخالفین بود. عملیات تروریستی مهمی مثل قتل اتابک امین‌السلطان، صدور فرمان قتل محمد‌علیشاه در ۲۵ محرم سال ۱۳۲۶ و نیز جنگ و گریز روز گلوله‌باران مجلس، کار این انجمن بود.

ملک‌المتکلمین سخنگوی انجمن آذربایجان بود. شاعر مشهور فرصت‌الدوله شیرازی که گفته می‌شد بهایی است و نیز شاهزاده سلیمان میرزا اسکندری و محمد‌خان کمال‌الملک نقاش مشهور از اعضای این انجمن بودند. این انجمن به نام اجتماعیون عامیون که برگردانی از سوسیال‌دمکراسی بود هم خوانده می‌شد.

تقی زاده تعداد انجمن‌ها را در دوره اوج فعالیت آن‌ها به ۱۴۴ می‌رساند. هر روز در کشور بحران و فتنه ایجاد می‌کردند؛ و این آشوب در کشور باعث شد موقعیت مجلس نزد مردم از دست برود. مهم‌تر این بود که بر خلاف اصول مشروطه حتی برخی نمایندگان تکالیفی برای مجلس در نظر می‌گرفتند که با این نظام سیاسی تعارض داشت.

از جمله یکی از نمایندگان مجلس اول می‌گفت نباید مجلس ایران را به پارلمان‌های کشورهای اروپایی که دویست سیصد سال از تأسیس آنها می‌گذرد مقایسه کرد. در ایران نباید از مجلس خواست که صرفاً بر دولت نظارت کند و دولت نیز از مجلس رأی اعتماد بخواهد: «این مجلس از راههای عادی نمی‌تواند داخل کار شود بلکه باید به یک قوه فوق العاده و پنجه آهنینی مملکت را اصلاح نماید... چطور محمد علی پاشا در مصر و ناپلئون در فرانسه کردند».

ضرورت روی آوردن به پنجه آهنین بارها و بارها در طول سالیان بعد نیز مورد توجه برخی مشروطه خواهان قرار گرفت، زیرا در این ایام تحت لوای مشروطه به اندازه‌ای تندروی صورت گرفته بود که مردم و مسئولین به این ضرورت روی آورده بودند بارها و بارها در همان دوره مجلس اول مسئله دخالت انجمن‌های غیر مسئول در مسائل مهم کشور مورد نقد قرار گرفت.

تقی‌زاده که خود در این زمان و نیز دوره‌های بعدی شروطه در زمره جناح تندرو مجلس بود، سال‌ها بعد اعتراف کرد که انجمن‌ها در کار دولت و مجلس بیش از اندازه دخالت می کرد.

دوره نخست فعالیت تقی‌زاده با تندروی‌ها در مجلس و مشروطیت به اتمام رسید و به علت سخنان وعملکردش در مجلس شورای ملی  ناچار شد تعبید خود خواسته به اروپا را برگزیند.

تقی‌زاده در دوره نخست زندگی خود و در مجلس اول شورای ملی اوج مشروطیت نیز در پی یک ناپلئون بناپارت بود. در همان مجلس اول گفت: «این مجلس از راه‌های عادی نمی‌تواند داخل کار شود بلکه به یک قوه فوق العاده و پنجه آهنینی باید مملکت را اصلاح کند. نمونه‌های پنجه آهنین مورد نظر خود را هم محمد علی پاشا در مصر و ناپلئون بناپارت در فرانسه معرفی کرد».

تقی‌زاده در دوره دوم زندگی خود که مقارن با جنگ اول جهانی بود دیدگاه مزبور را به شکلی دقیق‌تر ارائه کرد در این دوره وی نشریه کاوه را در برلین منتشر می‌کرد.

در سال‌های پیش و پس از جنگ جهانی اول، تحولاتی در ایران به وقوع پیوست که موجب سرخوردگی بسیاری از مشروطه خواهان شد. نقض تمامیت ارضی ایران، اشغال کشور به دست نیروهای روس و انگلیس، قحطی، ناامنی آشوب‌های محلی و منطقه ای، از بین رفتن امنیت فردی و اجتماعی، بی ثباتی و آمدن و رفتن پی درپی کابینه‌ها، ترور و آدم‌کشی، فترت طولانی و تعطیلی مجلس، عوامل فوق نه فقط مردم عادی، بلکه بسیاری از نخبگان را از تحقق آرمان‌های مشروطیت نومید کرده بود.

علاوه بر این، از دوره مشروطه بحرانی عظیم در حوزۀ نظر روی داد و هنگامی که انقلاب مشروطیت به پیروزی رسید مفهوم مشروطه به درستی تبیین نشده بود هر کس چیزی می‌گفت و درباره مشروطه توهم خاص خود را پرورش می‌داد.

نتیجه این ناآگاهی و آشفتگی فکری و آن تندروی‌ها چیزی بود که هیچ شباهت و نسبتی با نظام‌های مشروطه اروپایی نداشت؛ بالاتر این که آسایش و آرامش نیز از کشور رخت بربست.

تا آن زمان حکومت قانونی در ایران تجربه نشده بود و کسی از اصول و مبانی و راه و رسم آن آگاهی درستی نداشت. همین قدر معلوم بود که مشروطه نوعی رسم و آیین حکومت داری است. این نظام سیاسی ابتدا در کشورهای اروپایی تجربه شد سپس در ایران باید در مورد آن تأمل و نسبت این اندیشه و نظام سیاسی با تاریخ فرهنگی و سیاسی ایران روشن می‌شد. کاری که اصلا انجام نگرفت و به همین دلیل توهم بر توهم و بحران بر بحران افزود.

در این آشفتگی‌ها برخی از روشنفکران ایرانی دست به کار ارائه تعریفی از تجدد و در عین حال تدوین یا (جعل) ایدئولوژی خاصی برای جریان تجددخواهی در ایران شدند.

حاصل کار آنان ریشه در واقعیات تاریخی و فرهنگی ایران نداشت. ماده خام این ایدئولوژی که به باستان گرایی مشهور شد و به وسیله کمپانی هند شرقی ساخته و پرداخته و در دوران سلطنت محمدشاه و ناصرالدین شاه وارد ایران شد.

این دوره مصادف بود با برخی جنبش‌های ناسیونالیستی اروپا و زایش اندیشه‌های فلسفی خاصی که ناسیونالیسم را به مثابه ایدئولوژی جوامع سرمایه داری مورد توجه قرار می‌داد. می‌توان گفت در غرب، اندیشه ناسیونالیسم همزاد با فروپاشی عصر فئودالیسم و مقدمات شکل گیری نظام سرمایه داری بود،عصری که در آن تأسیس دولت‌های ملی سرلوحه کار قرار گرفت.

این اندیشه‌ها با تأخیری نسبتاً طولانی وارد ایران شدند عملاً در سال‌های جنگ اول جهانی بود که برخی روشنفکران ایرانی مقیم اروپا به امید یافتن گریزگاهی برای خروج کشور از بن بست‌های سیاسی و اجتماعی راه چاره را در تمسک به نوعی از ناسیونالیسم ایرانی دیدند که نخستین جرقه‌های آن از دوره ناصرالدین شاه زده شده بود این ایدئولوژی از سوی شماری از روشنفکران نسل دوم مشروطه ترویج می شد.

** انتشار روزنامه کاوه سر آغاز دوره جدید جنبش روشنفکری

به دنبال وقوع جنگ جهانی اول و راه یابی شعله‌های آتش آن به ایران تقی‌زاده و دوست دیرینش حسینقلی خان نواب، در برلین اقدام به انتشار نشریه کاوه کردند. گردانندگان کاوه در حقیقت همان گردانندگان انجمن ایران یا کمیته نجات ملی در برلین بودند که سیدحسن تقی زاده و حسینقلی خان نواب دو تن از برجسته ترین اعضای آن انجمن به شمار می‌آمدند. در ایران نیز عده‌ای با آن انجمن مرتبط بودند یکی از آنان احمد علی (مورخ الدوله سپهر) کارمند وقت سفارت آلمان در تهران بود.

نشریه کاوه به ظاهر اندیشه تجدد و ترقی را سرلوحه کار خود قرار داده بود گردانندگان نشریه معتقد بودند که ظواهر تمدن جدید غرب را باید کاملاً تقلید کرد و در ایران رواج داد.

اینها می‌گفتند «گزینش» از تمدن غرب غیر ممکن است و باید آن را دربست قبول کرد. می‌گفتند باید از غرب تقلید کرد اما نمی‌گفتند مراد آنها از «غرب» چیست؟

آن زمان در غرب اندیشه‌های لیبرال دمکراسی، سوسیال دمکراسی، مشروطه سلطنت، جمهوریت، ناسیونال سوسیالیسم و فاشیسم و ناسیونالیسم افراطی و.... مطرح بود. این که نویسندگان کاوه از کدام یک از اندیشه‌ها و فلسفه‌های سیاسی غربی پیروی می‌کردند و می‌خواستند همان در ایران نیز پیاده شود هیچ معلوم نبود. به نظر می‌رسد گردانندگان کاوه بیش و پیش از این که سودای فهم تمدن چندوجهی غرب را داشته باشند مفتون ظواهر آن تمدن شده و از بنیادهای فکری و فلسفی آن غافل بودند.

از بین روشنفکران ایرانی کمتر کسی بود که تاریخ غرب و تحولات فکری آن را بررسی کرده باشد و دریافته باشد که تقلید الگوهای تمدنی و فرهنگی و فکری اروپا در جایی مثل ایران راه به جایی نمی‌برد. با این همه، انتشار روزنامه کاوه را می‌توان سرآغاز دوره‌ای از تحولات جنبش روشنفکری ایران به شمار آورد. اندیشه‌هایی که در کاوه مطرح و تبلیغ شد، تأثیر چشمگیری بر جریان‌های روشنفکری این دوره و دوره‌های بعدی گذاشت.

غایت آرمان دست اندرکاران کاوه بعدها در سلطنت رضاشاه متجلی شد. تقی زاده هم خود به صراحت در اوج قدرت رضاشاه گفت هدفش همان چیزی بوده است که به دنبال سلطنت پهلوی محقق شد. تقی زاده به دنبال ناپلئون بناپارت می‌گشت و به نظر او آن ناپلئون همان رضاشاه بود.

منبع: معماران نظری حکومت خودکامه؛ دکتر حسین آبادیان،  موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته