دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
نگاهی به 6 فیلم جشنواره فجر؛

سینما و زنان ناتوان از حل معضلات خود

سینما و زنان ناتوان از حل معضلات خود
برخی فیلم‌های اکران شده در جشنواره فیلم فجر41، بار دیگر این تصور را که مردان باید قهرمان حل معضلات زنان باشند، به نمایش گذاشت.
کد خبر : 831357

به گزارش خبرنگار سینمایی گروه فرهنگ خبرگزای آنا، بسیاری از آسیب‌های اجتماعی رنگ و بوی تکراری در جوامع دارد. از جمله طلاق، اعتیاد، تجاوز به عنف، خیانت، دروغ و ریاکاری. موضوعاتی که در هر جغرافیایی اتفاق بیفتد ممکن است آدم‌ها را به سمت افسردگی، روان پریشی، فوبیا و وسواس سوق دهد. اینکه در هر جامعه‌ای نحوه برخورد آدم‌ها با معضلاتی از این دست به چه ترتیب است، به تربیت فکری و اخلاقی جامعه و هنجارهای تعریف شده مرتبط است و در میان ابزارهای تربیتی سینما کمرنگ نیست.

تولیدات سینمایی در بسیاری از کشورها به سمتی رفته است تا علاوه بر طرح عمق ماجرا، راه حل‌هایی را در اختیار جامعه قرار دهد. اما در حالی که رقم آسیب‌های اجتماعی در جامعه ما اندک نیست و به نظر می‌رسد قربانیان آن از بین زنان رو به افزایش است باید پرسید آیا تولیدات هنری توانسته‌اند، تربیت فکری مناسبی به جامعه القا کنند و در نهایت تآثیر محتواهای هنری در حل معضلات و آسیب‌های اجتماعی چقدر بوده است؟

به منظور پاسخ به این سؤال شش فیلم از بین 24 فیلم اکران شده در جشنواره فیلم فجر را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

آه سرد و زنی که تنها عکسی از او باقی مانده است

فیلم آه سرد به کارگردانی ناهید عزیزی صدیق از قضا به موضوع قتل‌های ناموسی پرداخته و زندگی زنی را به همین دلیل تمام شده تصویر می‌کند. اما محور فیلم زن نیست. تنها از او عکسی به نمایش در می‌آید و حتی مشخص نیست دلیل خیانتی که به خاطرش کشته شده چیست. با وجود اینکه به قتل رسیده اما همسرش 20 سال بعد از زندان آزاد می‌شود و به زندگی معمولی خود بر می‌گردد. کارگردان می‌گوید در این فیلم خواسته زاویه دید متفاوتی داشته باشد و به جامعه یاد بدهد که نباید قضاوت کند.

اما در طول فیلم هیچ نشانه‌ای از زن قربانی دیده نشده که بتوان در مورد او فکری دوگانه داشت. او خیانت کرده و قتل هم سزایش بوده است. چنین خط سرراستی در حالی تصویر شده که کارگردان خود یک زن است و می‌گوید برای ساخت این فیلم دمای زیر 20 درجه را هم تجربه کرده و سختی‌های زیادی کشیده است.

اما تماشاگر فیلم از خود می‌پرسد کجای این فیلم قتل ناموسی را زیر سؤال می‌برد و در کجای این فیلم زنی که قربانی است، نقشی دارد؟ فرزند این زن از پدر کینه به دل گرفته است و در سکانس‌هایی بعد از آزادی پدرش حتی می‌خواهد او را به قتل برساند در نهایت نیز بعد از اینکه او را به حال خود رها می‌کند، دوباره به سراغش می‌رود. گویی این فرزند زن قربانی است که قرار است داعیه‌دار حقوق از دست رفته او باشد. حق زیستن و حق دفاع از خود.

اما در نهایت پدر قاتل بخشیده می‌شود و آه سرد به گرمی‌ به پایان می‌رسد.

یادگار جنوب و تن فروشی

فیلم دیگر یادگار جنوب به کارگردانی پدرام پور امیری و حسین دوماری باز به دو معضل جدی اجتماعی اشاره دارد. اجبار دختران به ازدواج با انتخاب پدر و برادر و تن فروشی برای امرار معاش.

با وجود اینکه کارگردان از دو تن از چهره‌های شناخته شده سینما در این فیلم، اثر خود را دیدنی‌تر ساخته است اما باز هم در تمام داستان، قهرمان‌ها مردان هستند و زنان چه در رسیدن به عشق خود و چه در نجات خود ناتوان و عاجزند. زنِ عاشق خودکشی می‌کند و زنی دیگر برای نجات برادر خود با شخصیتی ساختگی وارد زندگی یک مرد دیگر می‌شود. حتی یکی از زنان داستان که قاچاقچیان مواد مخدر را مدیریت می‌کند در حل معضلات زندگی شخصی خود عاجز و ناتوان است و در نهایت از همسر خود می‌خواهد که او را بکشد و از زندگی خلاصش کند.

تعدد بازیگران زن در این فیلم که حداقل می‌توانست یک کدامشان را به عنوان الگوی مقاومت و ایستادگی تصویر کند، تاثیری نداشت و باز هم زنان در موضعی منفعل ایستادند تا سرنوشت برای آن‌ها تصمیم بگیرد.

پرونده باز است و مادر هیچ نقشی ندارد

شاید تنها فیلمی ‌که به انفعال زنان و مادران در جامعه اشاره می‌کند، فیلم پرونده باز است به کارگردانی کیومرث پوراحمد است. در این فیلم مادری که فرزندش به قتل رسیده حق هیچ ابراز نظری ندارد. در جایی به همسرش می‌گوید انگار نه انگار که این من بودم که او را به دنیا آوردم و تر و خشکش کردم. به هیچ دردی نمی‌خورم و نباید حرفی بزنم. پدر به دنبال قصاص است و مادر و خواهر پسر مقتول هر چه اشک می‌ریزند افاقه نمی‌کند. با وجود اینکه در این فیلم، کارگردان از بازیگران نسل زد و دهه 70  و 80 مدد گرفته است اما باز هم نمی‌توان رویکرد متفاوتی حداقل در بازیگر نقش اول زن دید.

انفعال نقش او به حدی است که در طول داستان مرتباً خطا می‌کند و مرتباً در موضع پایین‌تری از مردان خوش قلب و کینه‌توز فیلم قرار می‌گیرد. نه قادر است حرف خود را به کرسی بنشاند و نه می‌تواند تأثیری ایجاد کند. در نهایت نیز فیلم با پایان نامشخص از تصمیم پدر خاتمه می‌یابد. اما بسیاری از تجربه‌ها در سطح جامعه نشان می‌دهد که در پرونده‌های قتل و درخواست قصاص عموماً نقش مادر دیده نمی‌شود مگر اینکه پدری در کار نباشد.

چرا گریه نمی‌کنی و ذهن صورتی دهه 70

در فیلم چرا گریه نمی‌کنی؟ به کارگردانی علیرضا معتمدی بار دیگر زنان در نقش‌های حاشیه قرار دارند. حتی اگر فعال اجتماعی باشند و حتی اگر مادر باشند. در سکانس‌های فیلم رفت و آمد می‌کنند و قادر به ایجاد هیچ تغییری نیستند. نقش اول داستان دچار گمگشتگی است و حتی عشق او به دختری که به نظر می‌رسد دهه هفتادی است نمی‌تواند او را از این بحران عبور دهد. در نهایت نیز دختر با وجود خنده‌ها و رفتارهایی که بلوغی از آن حس نمی‌شود، نقش اول را ترک می‌کند. اما در کمال شگفتی با اولین بازگشتش حاضر می‌شود بدون فوت وقت با او ازدواج کند. نه عمقی در روابط وجود دارد و نه تأثیری از سوی این زن روی مردی که حتی اعتقاد خود به دوست داشتن را از دست داده دیده می‌شود.

حتی بازیگر چهره فیلم نیز زنی است که به نظر می‌رسد بیش از حد خرافی و مذهبی است و برای اینکه بتواند مرد را وادار به گریه کند او را به مجلس نوحه‌خوانی می‌برد. در این فیلم که بسیاری از ارزش‌ها نیز به تمسخر گرفته شده، باز هم خبری از تأثیر عمیق زن در معادلات زندگی دیده نمی‌شود. گویی فقط بخشی از زینت بخشی به ماجرای فیلم هستند و قرار نیست کار خاصی انجام بدهند.

کت چرمی‌ و داستان اعتیاد دختران به دست مردان

در فیلم کت چرمی‌ به کارگردانی حسین میرزا محمدی که به اعتقاد تماشاگران باز بهتر از بسیاری از فیلم‌ها بوده، یکی از تلخ‌ترین معضلات اجتماعی امروز ایران به نمایش درآمده است. اعتیاد دختران و سوءاستفاده اربابان از آن‌ها به دلیل اعتیادشان.

در این فیلم هم از چهره‌های سینمایی استفاده شده و هم موضوع مهمی‌ مطرح می‌شود. اما باز هم زنان زیر دست و پای قدرتنمایی مردان ایستاده‌اند.

نقش اول داستان مردی است که دخترش را با تنبیه بد به سمت اعتیاد و مرگ کشانده و به همین دلیل به دنبال کمک به دختران معتاد است. اما در جایی می‌گوید نمی‌تواند به آن‌ها کمک کند، چون خودشان نمی‌خواهند به خودشان کمک کنند. تمامی ‌آن زخم‌ها از تجاوز، انبارداری مواد، الزام به فروش مواد، الزام به تن فروشی برای تهیه مواد و حتی قتل در طول فیلم زیر سایه وضعیت روانی نقش اول مرد در حاشیه قرار دارد. نه زنی قهرمان است و نه در فیلم تأثیری از اقدامات یک زن برای نجات خود یا سایر زنان دیده می‌شود.
حتی مادری که قتل توسط دخترش را به نام خود زده نیز نمی‌تواند از خود دفاع کند و می‌گوید هیچ کس باور نکرد که او راست می‌گوید.

انفعال زنان به دلیل ضعف حمایت جامعه و ضعف حمایت قانون دو چندان نیز می‌شود. بسیاری از زنان در جامعه در دفاع از خود دلسرد می‌شوند و کار را بی‌نتیجه و بی‌معنی می‌دانند و خود به دنبال مردی می‌گردند که از حقشان دفاع کند، مانند آنچه ر فیلم کت چرمی دیده می‌شود. موضوعی که حتی اگر در سینما به آن اشاره شود، چنان با محافظه‌کاری همراه است که تلنگری به مخاطب وارد نمی‌کند.

در آغوش درخت و مادری که بیشتر جنایتکار است

اما در فیلم در آغوش درخت  به کارگردانی بابک خواجه پاشا باز هم موضوع تجاوز مطرح می‌شود. اتفاقی که زن را به قول خودش به سمت فوبیای فاصله می‌کشاند.
کارگردان معتقد است در این فیلم به بخش فراموش شده سینما یعنی اهمیت خانواده پرداخته است و اینکه طلاق هر روز رو به افزایش است و هنرمندان باید برای مقابله با آسیب‌ها کاری بکنند.

با وجود اینکه کل ماجرا حول محور یک زن می‌چرخد اما بازی همسر و فرزندان او باز هم او را در حاشیه قرار داده و مادر بیشتر جنایتکاری است که به دلیل لجبازی و افسردگی می‌خواهد طلاق بگیرد و دو فرزندش را هم از هم جدا کند.

تنها زمانی که  دو فرزندش به ظاهر در رودخانه غرق می‌شوند، طپش‌های احساس مادرانه او قوت می‌گیرد و کمی ‌به خود می‌آید. ما تا پایان داستان از علت اصلی رفتارهای او بی‌خبریم و او را به هر ترتیب قضاوت می‌کنیم اما واقعیت ماجرا این است که زنی که مادر دو فرزند شیرین زبان است برای حل مشکلاتش هیچ اقدامی ‌انجام نمی‌دهد و تنها به دنبال فرار است. نمی‌خواهد مسئله‌ای حل شود و حتی به جای گفتن ماجرای تجاوز به همسرش به دروغ می‌گوید که در قبرستان چیزی را دیده که نباید می‌دید.

سینمای ایران مملو از فیلم‌هایی است که به طرح معضلات زنان و دختران می‌پردازند اما هیچ کدام را به سمت تبدیل شدن به قهرمانی برای حل مشکلات خود حرکت نمی‌دهند. بنابراین چگونه می‌توان انتظار داشت، در جامعه و در واقعیت ما قهرمان زنی برای حل معضلات خودش و حتی خانواده و جامعه‌اش داشته باشیم؟

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته