دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در مسیر عشق...

چگونه کودکی ده‌ساله در کربلا جان‌فدای ولایت شد؟

چگونه کودکی ده‌ساله در کربلا جان‌فدای ولایت شد؟
یک کارشناس دینی با اشاره به آخرین لحظات دنیایی «عبدالله بن  حسن(ع)» در روز عاشورا گفت: براى «رشد عقلى» سن معينى وجود ندارد؛ چه بسا قوه عاقله کودکی، توسط خداوند به حد كافى رشد كرده باشد.
کد خبر : 859456

خبرگزاری آنا ـ گروه دین و آیین: عصر روز عاشورا است و همه یاران امام حسین (ع) به شهادت رسیده‌اند و پس از آن مردان بنی‌هاشم یکی پس از دیگری در رکاب ولایت جانشان را تقدیم کرده‌اند، در خیمه زنان غوغایی است، امام حسین (ع) در گودال قتلگاه افتاده است و با چشمانی نگران به خیمه بانوان اهل حرم نگاه می‌کند که ناگهان عبدالله از دست بانوان حرم خودش را رها می‌کند و صدای عمو، عمو جان در آن بلبشوی میدان رزم به گوش می‌رسد، «حجت‌الاسلام مهدی محرم‌زاده» استاد حوزه علمیه مروی و از کارشناسان دینی درگفت‌وگو با ما از آخرین لحظات دنیایی عبدالله بن حسن می‌گوید:

اگر مرا نمی‌‌شناسید، منم فرزند حسن، نواده پیامبر 

آخرین لحظات زندگی دنیایی عبدالله بن حسن چگونه سپری شد و در این لحظات چه جملاتی میان او و امام رد و بدل شد؟

حضرت عبدالله کوچک‎ترین فرزند امام حسن (ع) و برادر حضرت قاسم بن الحسن (ع) بود که در واقعه عاشورا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسید. گزارش‌‎های تاریخی سن ایشان را بین 9 تا 11 سال ذکر کرده‌اند. امام حسین (ع) این کودک را به بانوان حرم سپرده بودند تا در خیمه از او محافظت کنند، اما زمانی که عمویش امام حسین (ع) را در گودال قتلگاه غریب و مظلوم و در محاصره دشمن مشاهده کرد، در حالی که هیچ یار و یاوری برایش باقی نمانده بود، عبدالله بن حسن برای یاری عمویش به سمت میدان دوید، امام حسين (ع) كه لحظه‌اى از خيمه‌گاه و اتفاقات آن غافل نبود، چون این صحنه را دید  به خواهرش فرمود: خواهرم عبدالله را نگه‌دار. زینب (س) هر چه تلاش کرد نتوانست مانعش شود، عبدالله ابن حسن با این رجز وارد میدان شد:

انْ تُنکرُونی فَانا فَرْعُ الْحَسَن/ سِبْطُ النَّبِی المُصْطَفی المُؤْتَمَن‌
هَذَا حُسَینٌ کاسیرٍ مُرْتَهَن/ بَینَ اناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ المُزن‌

اگر مرا نمی‌‌شناسید، منم فرزند حسن، نواده پیامبر برگزیده و امین. این حسین (ع)‌ است که در میان مردمی که خدایشان از باران سیراب نگرداند، چون اسیری گرفتار آمده است.

زمانی که عبدالله بن حسن به امام حسین (ع) رسید، عبدالله خود را سخت به عمو چسبانده و مى‌گفت: «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّي»؛ به خدا سوگند! من از عمويم جدا نمى‌گردم، ناگاه «ابجر بن كعب» با شمشير به امام (ع) حمله كرد. عبدالله در حالى كه دستان خود را بالاى سر عمو سپر كرده بود، فرياد زد: «يَابْنَ الْخَبيثَة! أتَقْتُلُ عَمِّي»؛ اى فرزند زن ناپاك، آيا مى‌خواهى عموى مرا بكشى؟! شمشير فرود آمد و دست او را قطع كرد و آن را به پوست آويزان نمود. او فرياد زد: «يا أمّاه!»؛ اى مادرم!

امام حسین (ع) عبدالله را در آغوش گرفت و فرمود: «يابن أخي، إصْبِر عَلى ما نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ في ذلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصّالِحينَ»؛ اى فرزند برادرم، بر آنچه به تو رسيده شكيبا باش و از آن، چشم به پاداش خدا داشته باش چرا كه تو را به پدران صالحت ملحق سازد.

در اين حال حرمله تيرى به سوى عبدالله (ع) رها كرد و او را در دامن عمويش به شهادت رساند. امام دست به سوى آسمان بلند كرد و گفت: «أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاْرْضِ، أللّهُمَّ فإنْ مَتَّعْتَهُمْ إلى حين فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَاجْعَلْهُمْ طرائِقَ قِدَداً، وَلا تُرْضِ عَنهُمُ الْوُلاةَ أبَداً فَإنَّهُمْ دَعُونا لِيَنصُرُونا فَعَدَوْا عَلَيْنا فَقَتَلُونا»؛ خدايا، قطرات باران را از آنان دريغ دار و بركات زمين را از آنان بازدار، خدايا! اگر تا زمان مرگشان مهلتشان داده‌اى، پس بين آن‌ها تفرقه بينداز و گروه گروهشان قرار ده و حاكمان را هرگز از آنها راضى مگردان، چرا كه آنان ما را دعوت كردند تا يارى كنند ولى بر ما دشمنى ورزيدند و ما را كشتند.

علم و قوه تعقل در کودکی، امری ممکن است

کودکی 10 ساله چقدر مگر می‌تواند قوه تشخیص داشته باشد که در روز عاشورا جانش را سپر جان امام کند؟

شاید برای برخی سؤال باشد که چطور یک کودک با این سن و سال می‌تواند مظلومیت و مفاهیم عالی انسانی را درک کند و به اصطلاح قوه تشخیص داشته باشد و اینگونه جانش را سپر جان امام کند؟

1-اعطای نبوت و حکم در دوره نوزادی به حضرت عیسی (ع) و یحیی (ع)

شکوفایى عقل انسان معمولاً در سن خاصى است،‌ اما با عنایت خداوند افراد استثنائى وجود داشته‌اند که زودتر از دیگران به بلوغ عقلی رسیده‌اند، مانند حضرت عیسی (ع) و یحیی (ع).

خداوند متعال در قرآن کریم از اعطای حکم به حضرت یحیی (ع) و نبوت به حضرت عیسی (ع) در سن کودکی خبر داده است. «یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»، «یْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ؛ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا» در اینکه مقصود از حکم اعطای خداوند برای حضرت یحیی چیست؟ آیا شامل نبوت نیز می‌شود یا نه؟ میان مفسران اعم از شیعی و سنی اختلاف‌نظر وجود دارد.

فخر رازی در تفسیر اعطای حکم به حضرت یحیی می‌نویسد: «الحکم هو النبوة فان الله تعالى احکم عقله فی صباه و أوحى الیه و ذلک لان الله تعالى قد بعث یحیى و عیسی و هما صبیان»؛  قدر مشترک و متیقن از «حکم» قوه فهم و دراکه دقیق و الهام ‌غیبی و اعجاب‌انگیزی است که خداوند از آن به عنوان یک عنایت خاص و ویژگی انحصاری حضرت یحیی (ع) نام می‌برد.

از این آیه شریفه روشن می‌شود که علم و قوه تعقل در صغر سنی و کودکی، امری ممکن بلکه واقع شده است و در آن هیچ بُعدی وجود ندارد.

2- وجود بعض نوابغ در سن کودکی

علاوه بر پیامبران بعضی نوابغ در دوران کودکی، آثار و افعالی بروز می‌دهند که مایه تعجب همگان می‌شود. در رسانه‌های خبری در این موضوع به شواهد و مثال‌هایی فراوانی می‌توان دست یافت؛ مثلاً بچه 6 - 7 ساله یا کم‌تر از آن می‌تواند به راحتی زبان مادری و زبان بیگانه را نوشته و بخواند یا کتاب یا بخشی از آن مثل قرآن را حفظ کند مانند اعجوبه زمان محمدحسین طباطبایی، که نظیر آن از هم‌سن و سالان خود بعید است. خواننده عزیز! امروزه می‌توان به آسانی اخبار اینگونه نوابغ را از طریق اینترنت با کلیک واژه «نابغه» بیابید.

بنابراین براى «رشد عقلى» سن معينى وجود ندارد؛ چه بسا قوه عاقله کودکی، توسط خداوند متعال به حد كافى رشد كرده باشد در حالی که سنش بسیار کم باشد. امام رضا (ع) هنگامى امام جواد (ع) را به امامت منصوب کرد که سن ایشان از سه سال تجاوز نمى كرد، به آن حضرت عرض شد: «فرزند شما سه سال بيشتر ندارد؟ حضرت فرمود: چه اشكالى دارد؟! در حالى كه عيسى (ع) نيز در سن سه سالگى حجت خدا شد».

السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّکی لَعَنَ اللهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیهُ حَرْمَلَهَ بْنَ کاهِلٍ الْأَسَدِی

سلام بر عبدالله بن حسن بن علی، پاک طینت، خدا قاتل او حرمله بن کاهل اسدی را که به سویش تیراندازی کرد، لعنت کند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته