دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گزارش آنا از نشست «غزه تنها نیست»؛

جدیدترین سروده‌های شاعران درباره مظلومیت مردم غزه خوانده شد

جدیدترین سروده‌های شاعران درباره مظلومیت مردم غزه خوانده شد
سید مسعود علوی‌تبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی گفت: سکوت شرم آور و خاموشی مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار و نسل کشی‌های مستمر فلسطینیان توسط صهیونیست‌ها بر کسی پوشیده نبود.
کد خبر : 875129

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نشست ادبی «غزه تنها نیست» در محکومیت جنایت هولناک بیمارستان المعمدانی و فجایع دردناک رژیم صهیونیستی، شامگاه سه شنبه ۲ آبان ماه، با حضور جمعی از اهالی اندیشه و قلم کشور‌های مختلف حوزه ایران فرهنگی با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.

در ابتدای این نشست سید مسعود علوی‌تبار شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی طی سخنانی، از جمله دلائل تشکیل دولت اسرائیل توسط غرب در فلسطین را، یکی رهایی مردم مسیحی اروپا از دست یهودیان دانست که اختلافات مذهبی و سیاسی زیادی با هم داشتند و دیگر مدیریت و تسلط بر منطقه‌ خاورمیانه و مداخله در آنجا به وسیله‌ حضور دائمی نیرویی دست پرورده در این منطقه بیان کرد.

وی در رابطه با عمق جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در نوار غزه اظهار کرد: هر چند سکوت شرم آور و خاموشی مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار و نسل کشی‌های مستمر فلسطینیان توسط صهیونیست‌ها، از آغاز تشکیل این رژیم جعلی و نامشروع تا اکنون بر کسی پوشیده نیست، اما شدت قبح کشتار دسته جمعی و جنایات هولناک این رژیم کودک کش در غزه و بمباران بیمارستان المعمدانی به گونه‌ای بود که انکار این فاجعه‌ بزرگ بشری توسط هیچ کس و به هیچ وجه امکان پذیر نبود و نخواهد بود، به گونه‌ای که حتی سازمان‌ها و مقامات کشور‌هایی همانند؛ جاستین ترودو نخست وزیر کانادا، شارل میشل رئیس شورای اتحادیه اروپا، امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه، رهبر حزب کارگر انگلیس، نامزد ریاست جمهوری آمریکا، وزارت خارجه کشور‌های آلمان و اسپانیا و ... جهت حفظ ظاهر مجبور به محکوم نمودن این جنایت آشکار و این فاجعه بزرگ بشری شدند.

علوی تبار افزود: آنچه باعث استمرار اشغالگری رژیم اسرائیل و سلاخی و آوارگی دائمی و روزافزون مردمان مظلوم فلسطینی شده، در وحله اول حمایت تمام و کمال برخی از کشور‌های غربی به ویژه کشور آمریکا از جنایات هولناک این رژیم، سپس سازشکاری ننگ آمیز دولت‌های وابسته و بی اختیار عرب منطقه و خیانت و سکوت این کشور‌ها در قبال مردم و آرمان‌های فلسطین است؛ که البته در دهه‌های اخیر با اتکا به پیدایش و وجود جمهوری اسلامی ایران و تشکیل نیروی اسلامی و پر قدرت محور مقاومت، ارکان وجودی و ماهیت رژیم صهیونیستی هر روز ضعیفتر و به نابودی نزدیک‌تر شده است.

در این نشست شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، امیر عاملی، سید مسعود علوی تبار، محمد علی یوسفی، سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی، نغمه مستشار نظامی، حمیده پارسافر، مهسا ایمانی، خدیجه دیلمی، سارا عبداللهی فر، فاطمه نانی زاد، لیلی حضرتی، سمانه رحیمی، فائزه زرافشان، ساراجلوداریان، و فاطمه ناظری حضور داشتند.

در این محفل شاعران جدیدترین سروده‌های خود در رابطه با مظلومیت غزه و محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی را ارائه دادند که برخی از آن‌ها را با هم مرور می‌کنیم.

علیرضا قزوه

جنازه‌ها مصراع‌های شعرند
غروب، پرتقال خونی له شده ست
و هزار ترکش
بر گیجگاه ماه نشسته ست
صبح، اسب سپید بی سواری ست
گلابگیران خون است
و سر‌های بریده
یکی یکی به شیشه‌های گلاب تبدیل می‌شوند
به دار کشیده اند ناقوس‌ها را
ستارگان کوچک
دنبال مادرانشان می‌گردند
در چشم‌های ساکت طفلان غزه
چقدر باران و شعر ته نشین شده است
و این جنازه‌ی دختری به نام اسماست
نامش را هفت بار بر بدنش نقاشی کرده بود
بدون آنکه دنیا بداند
اسما، اسماالحسنی ست
و کودکان غزه
شاعران فردایند
تمام شان از معراج آمده بودند
و صداشان در زیر خاک
تا هنوز
سمفونی بلند بیداری ست
آن‌ها نمرده اند
تنها خودشان را به خواب زده اند
شاید دارند قایم باشک بازی می‌کنند و
سرود دسته جمعی می‌خوانند
اگرچه غیر سلیمان و باد و شاعران
کسی صداشان را نمی‌شنود
اینجا گل‌ها به سن تکلیف نرسیده
پرپر می‌شوند
اینجا به دور ماه سیم خاردار کشیده اند
اینجا به دور صدا‌ها سیم خاردار کشیده اند
کلید شهری را به دریا انداخته اند
در بندری بی کشتی
با کشتی‌هایی از اشک ستارگان
و زخم‌ها فانوس‌های دریایی اند

سحرگاهان ماه.
چون جنازه‌ای باد کرده
نگاه می‌کند به شب غزه
به بیمارستان المعمدانی
در زیر خاک چقدر چراغ قوه‌ی چشمان کودکان
روشن خاموش می‌شود
و غزه
سر بریده‌ی کودکان است
افتاده در کنار آیینه‌ای شکسته
و پریزیدنتی
سیگار صبحگاهی اش را
در چشم کودکان غزه خاموش می‌کند
خروس‌ها دیگر نمی‌خوانند
پدر دنبال دستگیره‌ی در می‌گردد
در‌های در به در
خم شده اند در درگاهی
بخواب کودک من!
کودک نمی‌خوابد
به جای گریه حتی قهقهه می‌زند
ستاره‌های شامگاهی از فراز کوه برآمده اند
و قبه الصخره قهقهه‌ی طفلان است
نگاه کن!
غزه دوباره کمی لاغرتر شده است.
اما با صورت استخوانی اش می‌خندد
شبی گذشت که محشر بود در زیر خاک و خاکستر
شبی گذشت و غزه کوتاه نیامد
و شیشه‌های شکسته می‌خندند
خروس‌ها می‌خندند
باران‌ها می‌خندند
حتی جنازه‌ها و آوار‌ها با هم قهقهه می‌زنند

...

چشم‌ها را ببندید
در غزه شب می‌شود
جاسوسان و غاصبان و مافیا بیدار می‌شوند
امشب دوباره به کدام زخم
شلیک می‌کنند؟
...

رضا اسماعیلی

قدس است به فتنه مبتلا، بسم الله‌ای خیل مجاهدان! به پا، بسم الله
امروز ظهور کربلا در قدس است
برخیز به شوق کربلا، بسم الله

...

سید مسعود علوی تبار

من دردم و نام غزه را از من پرس
فریاد مدام غزوه را از من پرس
من آهم و من سوزم و من شعله‌ی غم
اندوه تمام غزه را از من پرس
....

محمد علی یوسفی

بمب از پی بمب آمد و موشک، هیهات
شد غرقه به خون هزار کودک، هیهات
کو دخترکم؟ عروسک زیبایم
ویران شده دنیای عروسک، هیهات

...

حمیده پارسافر

کمی هذیان و تب در سینه‌ی دفتر به جا مانده
قلم گنگ است و از شعرم، فقط جوهر به جا مانده
تو آن سیمرغ ِ قاف ِ دوردست ِ آرزو‌هایی
چرا از تار و پودت خاک و خاکستر به جا مانده
چنان خمپاره‌ها در استخوان هایت فرو رفتند
که در گوشم صدای پُتک ِ آهنگر به جا مانده
به تیر ِ هیچ صیادی تنت پرپر نخواهدشد
اگرچه در قفس بعد از تو مشتی پَر به جا مانده
چه سِرّی در نهان دارند این شب‌های سردرگم
که در تفسیرشان، لب‌ها «هُوالَابتر» به جا مانده
تمام عمر، در من جاری است این رنج ِبی پایان
که از پروانه هایت، شعله‌ای پرپر به جا مانده
تنی این سو و، آنسو سر به جا مانده است بر خاکت
و هر سو مادری با چشم های‌تر به جا مانده
به روی کودکانت آب را هم بسته اند، آری...
هنوز از کربلا یک جلوه‌ی دیگر به جا مانده

...

سمانه رحیمی

دیدم به چشم خویش جولان ستم را
بارانِ ظلم بی امان و دم به دم را
دیدم هجوم وحشی کفتار‌ها را
شرم سکوت و خِفَّت سر‌های خم را‌ای سازمان بی رگ و بی ریشه، کافیست
دیگر زمین بگذار این کهنه قلم را
بگذار دنیا یک نفس آرام باشد
تا کی بخواند غزه آواز عدم را
بگذار تا در بر بگیرم بار دیگر
قنداقه‌ی خونین طفل کوچکم را
باید برایش باز لالایی بخوانم
بردارم از چشمان او آوار غم را
تا صبح پیروزی فقط یک گام مانده‌ای نور حق یاری رسان این یک قدم را
خورشید می‌تابد دوباره بر فلسطین
با خاک یکسان می‌کند کاخ ستم را
تنها تو را داریم پس، نشکو الیکَ
تعجیل کن یارب ظهور منتقَم را
...

فاطمه نانی زاد

صدر اخبار غم، فلسطین است
صحبت از قبلهٔ نخستین است
صوت قرآن به گوش می‌آید
چه صدایی..! چقدر غمگین است
شاخه‌های شکستهٔ زیتون
آیه‌ها، آیه‌های والتین است
کوچه‌ها در روایت فتحند
خانه‌هایی که طور سینین است
دست‌ها در تلاطم فریاد
چشم‌ها خوشه‌های پروین است
کودکان زخم خورده و معصوم
مکر اهریمنان چه ننگین است
آتش و دود، خون و خاکستر
صورت خاک خسته، پر چین است
صبح صادق دمیده خواهد شد
شب پایانی شیاطین است
می‌رسد آن امان جان و جهان
مرد موعود قصه‌ها این است

...

سعیده کرمانی

امروز کمی کودک من شد خندان
بهتر شده بود بعد از آن بمباران
رفتم دو دقیقه زود هم برگشتم
کو کودک و کو دکتر و بیمارستان
...

سارا عبداللهی فر‌ای قدس پیام سرخ داری امروز
گلبانگ ظهور و اقتداری امروز
از نام علی به لرزه آید صهیون
آماج ستیزِ، بی قراری امروز
از خونِ شهید لاله روید بسیار خورشید ظفر اُمید، در هر پیکار
کابوس قیامِ خون گرفته دشمن‌ای قدس هوای گریه دارد تکرار
پریشان شد زمین از لاله‌ی قدس
به دامن نقش غم زد هاله‌ی قدس
گرفته در بغل تابوت گل را
که بارد آه از هر ناله‌ی قدس

...

فائزه زرافشان

صداتو به ناحق بریدن، ولی زبون نگاه تو گویاتره
ببین هر چی فریاده از حنجرِ
پر از خون یک غنچه‌ی پرپره

اگه سر روو بالشت خیس میذاریم
اگه قلبامون مثل نارنجکه
واسه برق چشمای معصومیه
که از گوشه‌شون اشک و خون میچکه

یه جایی توی ضجه‌ها گم شده
صدای خوش و خرم خنده‌هات
خودم گم شدم بس که گشتم عزیز.
توو ویرانه‌ها دنبال ردّ پات

کی میفهمه که لرزش اشک تو
داره کاخ ظالم رو میلرزونه
کی میدونه خشکی لب‌های تو
داره ریشه‌ی ظلمو میخشکونه

غبار غمت مثل باروتیه
که اسرائیلو شعله‌ور میکنه
ما فرزندای عابسیم که توو جنگ
دل عاشقش رو سپر میکنه

محاله که ما تن به ذلت بدیم
یا پیروز میشیم یا میمیریم
نه خوابه، نه رویا، حقیقت اینه
که بیت‌المقدس رو پس میگیریم
...

لیلی حضرتی

وقتی نگاه سبز تو را دار می‌زدند
صد یاکریم مرگ تو را جار می‌زدند
نقشی برای بال پرنده برای تو
سمت تمام پنجره دیوار می‌زدند
حتی پرندگان قفس مانده غریب
در ساحل نگاه شما زار می‌زدند
در کوچه‌های شهر شما مردمی عجیب
با پنجه‌های خون به رگ تار می‌زدند
خون می‌چکید از رگ شهر شما و باز
بر زخم‌های کهنه به تکرار می‌زدند
از زخم‌های تیره ناگفتنی که باز
بر آشیان کودک بیمار می‌زدند
وقتی نگاه سبز تو را دار می‌زدند
صد تازیانه بر دلم انگار می‌زدند
...

سارا جلوداریان

در این خاک مقدس، دفن کردی باغ زیتون را
تو با چشم خودت دیدی، لبالب غزه در خون را
تو با چشم خودت دیدی که روح عشق را کشتند
الهی هیچ لیلایی، نبیند داغ مجنون را
چه فرقی بود، بین روز روشن با شب تاریک؟
که زیر شعله‌ی خورشید، حس کردی شبیخون را
میان تلّی از باروت و آتش، طاقت آوردی
طبیبی نیست تا درمان کند این زخم گلگون را
چنان وابسته‌ات هستم که در پای تو می‌ریزم
شکوه کوه الوند و خروش شط کارون را
من از ویرانه‌های دولت فرعون، فهمیدم
که دست غیب، یاری می‌کند موسی و هارون را
دوباره در پناه آسمان‌ها، خانه می‌سازی
دوباره روی ایوان می‌نشانی، ماه گردون را 

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته