دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
28 اسفند 1402 - 00:02

«بایدن» پشت خط قرمز اسرائیل؛ خشم انتحاری یا انفجار کنترل‌شده؟

«بایدن» پشت خط قرمز  اسرائیل؛ خشم انتحاری یا انفجار کنترل‌شده؟
بایدن و نتانیاهو خط قرمزهای به ظاهر متناقضی را درباره جنگ غزه ترسیم کرده‌اند که در صورت حمله اسرائیل به رفح، می‌تواند آنها را در مسیر برخورد و تقابل قرار دهد.
کد خبر : 902076

گروه سیاست خبرگزاری علم و فناوری آنا- مریم خرمائی: می‌توانستم با این جمله شروع کنم که «به شما گفته بودم بی‌بی در صفحه شطرنج منطقه مات است و تا سقوط فاصله‌ای ندارد»؛ اما، مسئله آنقدرها هم ساده نیست که با «من می‌دانستم‌ها» و «گفته بودم‌ها» حل شود.

در دنیای بین‌الملل، روابط بازیگران متعدد می‌تواند به‌طور هم‌زمان سناریو‌های متنوعی را بر اصل روایت تحمیل کند که بسته به تحولات میدانی، به‌موازات هم حرکت می‌کنند، بعضی جاها هم‌پوشانی و هم‌افزایی دارند و گاهی نیز یکدیگر را نقض می‌کنند؛ اما همچنان، هر یک از آنها ظرفیت آن را دارد که مستقل از دیگری، به مرحله امکان و تحقق برسد.

پس مطلب را طور دیگری آغاز می‌کنم و به‌جای مانور دادن روی آن «می‌دانستم‌ها» و «گفته بودم‌ها»، از شمای مخاطب می‌پرسم: وقتی «چاک شومر» در مقام بانفوذترین سیاستمدار یهودی آمریکا از لزوم تغییر «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل سخن گفت، منظورش دقیقاً کدام‌یک از این دو گزینه بود: اهرم فشار یا واقعیت سیاسی؟

آنهایی که مقدمه بالا را درک کرده باشند، باید در پاسخ بگویند که قید «دقیقاً» جایی در این سؤال ندارد و هر دو گزینه «اهرم فشار» برای واداشتن نتانیاهو به توافق با حماس و خلاصی از انگ نسل‌کشی و «بی‌بی باید برود» به‌عنوان یک حقیقت سیاسی، می‌توانند به‌طور هم‌زمان صحت داشته باشند.

وقتی پای آمریکا-اسرائیل در میان باشد، توانایی ما در پذیرش تناقض‌های حاکم بر روابط به‌ظاهر ساده اما پیچیده آنها اهمیت خاصی پیدا می‌کند؛ چراکه روابط پیچیده در چارچوب قوانین صفروصد تعریف نمی‌شوند

در اینجا یک نکته ظریف وجود دارد که این دو گزاره به‌ظاهر متفاوت را به نقطه هم‌جوشی می‌رساند مبنی بر اینکه از منظر حزب دموکرات آمریکا که شومر رهبری آن را در مجلس سنا بر عهده دارد، هر دو راهکار توافق نتانیاهو با حماس و کناره‌گیری او از قدرت، با یک هدف پیشنهاد می‌شوند: بقای رژیم صهیونیستی.

به قول شومر، «چنانچه اسرائیل به دولت مطرود تبدیل شود، دوام نخواهد آورد» حال‌آنکه سه روز پیش کابینه جنگ رژیم صهیونیستی بر طرح‌های حمله به رفح مهر تأیید زد- اقدامی که دو پیش‌فرض را پیش روی نتانیاهو قرار می‌دهد که اولی یعنی «جابجایی جمعیت ۱.۵ میلیونی که در این شهر پناه گرفته» مصداق جنایت علیه بشریت است و دومی یعنی «بمباران بی‌مهابای مردم» مصداق نسل‌کشی است.

«جو بایدن» رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا نیز از اظهارات روز پنجشنبه شومر استقبال و آن را «دغدغه مشترک آمریکایی‌ها» توصیف کرده است حال‌آنکه خود او هم پیشتر در مصاحبه با شبکه خبری «ام‌اس‌ان‌بی‌سی» با انتقاد از رویکرد بی‌بی گفته بود: «بیش از آنکه برای اسرائیل مفید باشد، به آن ضرر می‌زند».

اما از نقطه هم‌جوشی که فاصله بگیریم، گفته‌های آمریکایی‌ها و حتی رفتارهایشان یکدیگر را نقض می‌کنند.

بایدن همان‌جا در مصاحبه با ام‌اس‌ان‌بی‌سی، «حمله اسرائیل به رفح» را «خط قرمز» خود در قبال نتانیاهو عنوان کرد، اما بلافاصله حرفش را تعدیل کرد و گفت: «هرگز اسرائیل را رها نمی‌کنم و حمایت از آن همچنان امری حیاتی است».

از همین تناقض‌گویی به خوبی متوجه می‌‎شویم که رئیس‌جمهور آمریکا به دنبال آن است که بین نتانیاهو و اسرائیل خط فاصله بیندازد و حساب آنها را از هم جدا کند.

از سوی دیگر، نتانیاهو هم می‌گوید که «خط قرمز من این است که اسرائیل باید وارد رفح شود». با این اوصاف همان‌طور که وبگاه «آکسیوس» تحلیل کرده است، رفح می‌تواند محل برخورد بایدن و نتانیاهو باشد. اما به عقیده من این برخورد کنترل‌شده خواهد بود تا مبادا راهبرد دفاع از امنیت رژیم صهیونیستی به مخاطره بیفتد.

آمریکا برای حراست از رژیم صهیونیستی، با تغییر جغرافیای امنیتی غزه موافقت کرده تا نسل‌کشی را به نسل‌زدایی تقلیل دهد که بار لغوی آن کمتر است اما نتیجه یکسانی دارد

اگر تلاش‌ها برای حصول آتش‌بس موقت به ثمر ننشیند، کاخ سفید مجبور است برای حمایت از منافع رژیم صهیونیستی، به طرح تخلیه رفح و جابجایی مردم که مصداق جنایت علیه بشریت است رضایت دهد.

گزارش وبگاه «پولیتیکو» مبنی بر اینکه دولت بایدن از عملیات نظامی علیه «اهداف باارزش حماس در رفح تا زمانی که اسرائیل از تهاجم گسترده بپرهیزد، حمایت می‌کند»، تأییدی بر این ادعا است. مسئولان آمریکایی به اسرائیل این سیگنال را نشان داده‌اند که می‌توانند از طرحی حمایت کنند که بیشتر شبیه به «عملیات ضد تروریسم باشد و نه یک جنگ تمام‌عیار».

مسدودکردن راه‌های زمینی امدادرسانی به غزه و جایگزین کردن آن با کریدور دریایی و امدادرسانی هوایی، راهکار دیگری برای حراست از منافع اسرائیل است. حتی ساخت بندر موقت هم نقشه‌ای است برای تغییر جغرافیای امنیتی غزه که شامل حذف گذرگاه رفح به‌عنوان محلی است که اسرائیل تسلط کمی بر آن دارد. جایگزینی گذرگاه رفح با اسکله‌ای که تحت نظارت شدید رژیم صهیونیستی است، می‌تواند پروژه کوچ اجباری فلسطینی‌ها را بدون مداخله کشور‌های عربی ازجمله مصر، مقدور کند.

از طرف دیگر، اسرائیل با ساخت جاده‌ای موسوم به «کریدور نتساریم» (Netzarim Corridor) که یکسر آن به دریای مدیترانه می‌رسد و در جهت شرق به غرب امتداد یافته، غزه را به دو بخش تقسیم و شمال آن را از جنوب (رفح) جدا کرده است.

خبر ساخت این جاده از این بابت حائز اهمیت است که «یسرائیل کاتس» وزیر خارجه رژیم صهیونیستی پیشتر گفته بود که این رژیم قبل از عملیات رفح، ساکنان این منطقه را به سمت غرب و مناطق دیگر جابجا خواهد کرد.

از آغاز جنگ غزه، تلاش اسرائیل این بوده که در راستای پیشبرد پروژه کوچ اجباری، این باریکه را زیست‌ناپذیر کند و دلیل حمله گسترده به زیرساخت‌ها و برجا گذاشتن ۲۳ میلیون تن نخاله ساختمانی همین بوده است.

در این میان، آمریکا برای حراست از رژیم صهیونیستی، با تغییر جغرافیای امنیتی غزه موافقت کرده تا نسل‌کشی را به نسل‌زدایی تقلیل دهد که بار لغوی آن کمتر است اما نتیجه یکسانی دارد. پس نباید این تصور برایمان به وجود بیاید که هدف کاهش آلام یا تلفات انسانی مردم غزه است.

وقتی پای آمریکا-اسرائیل در میان باشد، هرگز نمی‌توانیم پاسخی قاطعانه به چرایی تضادهای حاکم بر رابطه آنها بدهیم. در اینجا آنچه مهم است، توانایی ما برای پذیرش این تناقض‌ها و تحلیل درست آنها است. رابطه این دو پیچیده است و روابط پیچیده در چارچوب قوانین صفروصد تعریف نمی‌شوند.

درنهایت، سناریو‌های حمله محدود به رفح و تلاش برای حصول آتش‌بس به‌موازات هم حرکت می‌کنند، اما فارغ از اینکه کدام‌یک از آنها تحقق پیدا کند، «بی‌بی باید برود». اسمش را کشتار بگذارید، نسل‌کشی یا نسل‌زدایی، آمریکا می‌خواهد همه را به‌حساب شخص نتانیاهو بگذارد و رژیم صهیونیستی را از هرگونه اتهام مبرا کند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته